‍ پدیده‌ی لایکیسم و مفهوم مقلد.. مجله فرهنگی ابزورد. چیست؟

‍ پدیده ی لایکیسم و مفهوم #روشنفکرِ مقلد
#انصار_امینی
مجله فرهنگی ابزورد
https://telegram.me/politickaraj


لایکیسم چیست؟ وقتی شما متن یا تصویری را در فضای مجازی، بدون خواندن آن لایک می کنید و این روند رفته رفته به نوعی عادت در شما تبدیل می شود لایکسیم را معنا بخشیده اید. لایکیسم معمولن وقتی خود را نشان می دهد که فرد، در مقابل صفحه ای قرار می گیرد که هزاران مخاطب، آن صفحه را لایک کرده اند و او هم بی اختیار کار آنها را تکرار می کند. لایک کردن، معنایی پنهانی را در خود پنهان کرده است و آن سکوت فرد در مقابل پیام مقابل است. در لایکسیم، فرد، یک پذیرنده ی بی چون و چراست که خود را به شکل گیرنده ای بدون اختیار نشان می دهد. ادعای این نوشتار، خالی شدن فضای روشنفکری ایران از روشنفکران مولدِ فکر و اندیشه از اوایل دهه 80شمسی تا امروز است که همراه با تمایل نخبگان و مردم به سمت استفاده از شبکه های اجتماعی از دهه 80 به بعد، همراه بوده است. اما روشنفکرِ مقلد کیست؟ و چه کارویژه ای برای تمییز خود از روشنفکر پیشرو دارد؟ پیش از پاسخ به این سوالات گریزی به روند روشنفکری پس از انقلاب تا کنون می زنیم: شاید بتوان گفت که اواخر دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد، شاخص ترین دوران روشنفکری پس از انقلاب بود. گفتمان روشنفکری در این دوران بود که بحث جامعه مدنی، حقوق بشر، پلورالیسم(کثرت گرایی) و... را پیش کشید گفتمانی که توانست مخاطبان خاص خود را پیدا کند و در دوم خرداد 1376 به نتیجه ای قابل اعتنا برسد. روشنفکر در آن سالها جزئی از مردم بود، در میان مردم زندگی می کرد، پیوسته در حال مطالعه و کنکاش بود و نتایج پژوهش های خود را که به کمک ارتباط مستقیم با مردم و مطالعه کتاب های متعدد بدست می آورد در اختیار جامعه قرار می داد. تاکید روشنفکران این دهه بر آشتی با خرد، گفت و گو و تساهل و مدارا بود. اما این دوران که آن را می توان دوران طلایی روشنفکری پس از انقلاب در ایران دانست بیش از یک دهه دوام نیاورد! شاید بتوان مدعی شد که انباشت بحران‌های اقتصادی، سیاسی، هویتی و برآورده نشدن انتظارات اجتماعی، از اوایل دهه 80 به بعد فضای روشنفکری را وارد موج جدیدی کرد. موجی که همزمان با سرعت ورود تکنولوژی و جا باز کردن کامپیوتر در جامعه ایجاد شد. نیمه دوم دهه هشتاد، اغلب دانشجوها عضو شبکه های اجتماعی ای چون فیس بوک شدند و خیلی ها که به مطالعه و نوشتن علاقه داشتند، وبلاگ هایی را دایر کردند. روشنفکری در این دهه از بطن جامعه فاصله گرفت. روشنفکران این دهه خردگریزانه و بدنبال تار و مار شدن شان در اواخر دهه هفتاد، به نوعی معنویت مردم گریز دلمشغول شدند. با توجه به این درون گرایی، روشنفکری دهه 80 با معضل فقدان اقبال عمومی مواجه شد و مخاطب خود را از دست داد. دهه 90 اما کارزاری سخت تر برای روشنفکران بوجود آورد. قدرت شبکه های اجتماعی به یکباره به توانِn رسید. عده ای از روشنفکران، که سرخورده از دهه 80 به دهه جدید پا گذاشته بودند به دنبال مخاطب، پا به شبکه های اجتماعی گذاشتند. اما این بار همچون اواخر دهه 60 تا اواخر دهه 70 در قامت تولیدکننده محقق دست به قلم نبردند! چنانکه تب و تابشان حالت ملتمسانه صاحب متن را نمایش می دهد که عاجزانه از مخاطب تکریم و تحسین و تمدیح می خواهد. یعنی نویسندگان ما مقلد تقلید کنندگانش شده اند! روشنفکر مقلد، در گیر و دار جمع کردن طرفدار و فالوور(Follower) بیشتر نسبت به رقیبانش است، برای او غور در مسائل مهم جامعه، و تحقیق های طاقت فرسا برای پیدا کردن راهکارهای مناسب، از اولویت افتاده اند، چنانکه تعداد فالورهایی که جملات او را لایک می کنند اهمیت دارند، اتفاقی که اینجا پیش می آید این است که روشنفکر مقلد، عمق نسبت به مسائل و بحران های جامعه را نمی تواند پیدا کند. بوضوح می توان مشاهده کرد که فیلسوفان، جامعه شناسان و ادیبان که در هر جامعه ی جلودار فرهنگ و دانش انسانی هستند در جامعه ی ما از صحنه غایبند. این گروه می نویسند و حضور دارند اما گویا نمی نویسند و حضورشان به چشم نمی آید. سقوط جریان روشنفکری در ایران عواقب بدی برای مردم نیز داشته است چنانکه در غیاب راهبر، گویا وظیفه ما در سال های اخیر تنها لایک کردن جمله یا عکس خاصی شده است و بعد از آن به سراغ کانال ها و گروههای مجازی دیگر می رویم. ما به سمت فرار از نقد پیش رفته ایم، این یعنی توان مبارزه برای آنچه را که درست می دانیم از دست داده ایم و فقط می پذیریم و لایک می گذاریم!