❞ اولین کانال علمی دانشـجویان رشته عـلوم سیـاسی : #آموزشی_سیاسی #مفاهیم_سیاسی #مقالات_سیاسی #کلیپهای_سیاسی ❞ پرداختن به تمامی مقاطـع : #کارشـناسـی ➤ #کارشـناسی_ارشـد ➤ #دکـتری ➤ ● مدیر کانال : علی عمرانی - دانشجوی علوم سیاسی 「 @Aliomrani100 」
⚡️اگر از من بپرسید دانشگاه چیست?.. ✔ رضا داوری اردکانی🔻
⚡️اگر از من بپرسید دانشگاه چیست?
✔ رضا داوری اردکانی🔻
🔹اگر از من بپرسید دانشگاه چیست به شما پاسخ خواهم داد که نمیدانم. چراکه هزاران کتاب در ارتباط با دانشگاه نوشته شده است و من این کتابها را نخواندهام که به «چیستی دانشگاه» پاسخ دهم؛ اما اینکه دانشگاه چرا هست؟ چه میکند؟ به کجا میرود؟ و منشأ چه اثری است؟ پرسشهایی فلسفی در باب دانشگاه است که میتوان پیرامون آن تأملورزی کرد.
🔹واقعیت این است که تاریخ بشر به دو دوره تقسیم میشود؛ نخست، دورهای که در آن فرهنگ از طبیعت پیروی میکند. در این دوره، ما جزئی از جهان هستیم و با جهان زندگی میکنیم. این نگاه، تا آخر قرون وسطا در اروپا و تا 200 سال پیش در کشور ما حاکم بود. در این دوره «فرهنگ» به آدمی کمال میدهد اما وسیله دگرگون کردن جهان و تصرف در آن نیست. دوره دوم «رنسانس» است، در رنسانس انسان و تلقی از آن، تحول پیدا کرد؛ بشری به وجود آمد که شأن مهندسی، ساختن و پدیدآوردن داشت، اینجا بود که طبیعت و فرهنگ جای خود را با هم عوض کردند.
🔹تا پیش از آن، «طبیعت» میزان بود اما در رنسانس «من» میزان شد و طبیعت بهعنوان وسیلهای در اختیار «من» قرار گرفت تا آن را درجهت ساختن آنچه که فکر میکرد به آن نیاز دارد، به کار گیرد. در رنسانس از جمله کارهای مهم «اتوپینویسی» بود و کتاب «توماس مور» نمونهای از این اتوپینویسیها است؛ «اتوپی؛ فرضی از یک زندگی است که فکر میکنیم باید محقق شود.» ادبیات قرن 16 و 17 در انگلستان و فرانسه بسیار به اتوپینویسی پرداخت و کوشید تا برای علم جدید، سیاست جدید، انسان جدید، روابط جدید و... تصویرسازی کند.
🔹در دوره جدید، فرهنگ مدلی برای زندگی شد و تصرف در طبیعت «اصل» قرار گرفت و در این فضا بود که دانشگاه با این فکر متولد شد؛ این دانشگاه بیشتر آموزش میداد و از آن حالت اشرافی و ایدهآل گذشته خود فاصله گرفته بود و با جامعه بیشتر پیوند میخورد. اینکه چقدر دانشگاههای ما از فضای حاکم بر غرب تأثیر پذیرفت، نیز جای تأمل دارد. واقعیت این است که دانشگاههای ما، عین تحولاتی که دانشگاه در غرب از سرگذرانده را تجربه نکرده است اما خواهناخواه نیز از آن متأثر بوده است. معتقدم، علم باید با فرهنگ ما مناسبت داشته باشد و این موضوع برای همه کسانی که درباره دانشگاه فکر کردند، مسأله بوده است که دانشگاه با فرهنگ چه میکند؟
🔹به نظر میرسد که امروز دانشگاه فقط جای آموزش نیست؛ علم، همه جا هست و مردم با علم زندگی میکنند حتی در جهان توسعهنیافته نیز همه مردم به علم دسترسی دارند. علم دیگر در حصار دانشگاه نیست و نمیتواند باشد. تا پایان جوانی من، ما چندان در دانشگاه، پژوهش نداشتیم و پژوهشهای اجتماعی چنان که باید بسط پیدا نکرد. البته پژوهش، امروز، دشوارتر است؛ چراکه امروز هیچکس مسئول چیزی نیست.
این در حالی است که دانشگاه باید صورتبخش نظام جامعه و زندگی باشد و تنها متخصص نمیپروراند. دانشگاه باید «چگونگی ارتباط علوم با هم»، «چگونگی آموزش» و اینکه «مردم چه چیزی را باید بدانند» را تبیین کند. حال اینکه، دانشگاه این توانایی را دارد یا خیر، نمیدانم! اما این موضوعی است که در دانشگاههای ما صورت نمیگیرد. دانشگاه ما، نه با صنایع، نه با فرهنگ و نه با اعتقادات ما ارتباطی ندارد و یک برج عاجنشین نه چندان توانا است.
🔹ما دانشگاهِ مقالهنویس نمیخواهیم، دانشگاهِ مقالهنویسی میخواهیم که مقالاتش برای دانشجویان، اهل صنعت و فرهنگ مفید باشد. ما دانشگاهی میخواهیم تا نسبت ما با علومانسانی و فرهنگ جدید را تعیین کند. مادامی که «تعداد مقالات» معیار برتری در نظام آمورشی ما است طبیعتاً، تقلب علمی رایج میشود. وقتی توانستیم مسائلی از مسائل کشور را حل کنیم، آنگاه «دانشمند» و «استاد» نامیده خواهیم شد
https://t.me/politickaraj