➖بخش دوم:

➖بخش دوم :

بجز دهک دهم معادل ۱۵۰۰ دلار طلا داد سالانه نه ریال و آن وقت همه قیمت ها را آزاد وجهانی کردخوب این کاری است که همه قبول خواهند کرد وثروتمندان هم نمی توانند کاری بکنند چون آن ها تنها میشوند ونمی توانند روی کمک طبقه متوسط یا پایین حساب باز کنند امااین جا یک اتفاقی می افتد اگر به هر ایرانی این مقدار پول بدهیم میزان پول ذخیره شده که می تواند بین ۵۰۰تا ۱۰۰ دلار باشد به جای اینکه صرف تولید و اشتغال و تحصیل شود صرف خرید کالاهای لوکس و بی مصرف خواهد شد و به گونه ای این پول به جیب ایفون واپل خواهد رفت نه فلان دختری که در خوزستان نشسته ونفت خوانده وپول می خواهد برای اجرای ابتکارات خودش پخش پول اثرات تورمی هم خواهد داشت که اصل هدف را نیز زیر سوال خواهد برد کارگری که ۵تا بچه دارد وسالی چهل میلیون می گیرد دیگر حاضر نیست برود کار کند ماهی یک وپونصد بگیرد با خودش دودوتا چهار تا خواهد کرد به این نتیجه خواهدرسید در خانه بنشیند و جمعیت را به ۱۲۰میلیون برساند برایش به صرفه تراست تا برود کار کند چاره کار این است که این پول ها یک جاجمع بشود دردست دولت ومثلا دولت این صد میلیادد را تا پنج سال صرف ساخت نیروگاه های خورشیدی بکند صرف ساخت جاده های کشور کند صرف ساخت گلخانه بکند صرف آموزش وبهداشت وفرهنگ ومحیط زیست بکند خوب دراوایل دولت روحانی دولت خواست ۱۵۰ دلاریارانه را از مردم بگیرد نتوانست اگر آن شد این هم خواهد شد اگر شخص رییس دولت زیرک بود همان جا باید استعفا می داد که نداد واینی شد که الان می بینید مردم دزد دست نه این دولت ونه هیچ دولتی ندادند نمی دهند ونخواهند داد عموما مردم در همان دور باطل اعتراض شورش هرج ومرج و باز روز از نو روزی از نو هستند این شده که امروز مسائل اقتصادی وسیاسی ایران که همه به هم گره خورده اند دچار انسداد شده وهیچ کس هم حاضر نیست مسئولیت قبول کند وهمه بازی من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود راراه انداخته اند واین در تمام ادوار وجود داشته پهلوی دوم حتی نزدیک ترین متحدان خودش یعنی آمریکا واسراییل را متهم میکرد بدون اینکه قبول داشته باشد ذره غباری بر دامن کبریایی والاحضرت نشسته رییس دولت قبلی تمام متحدین خودش وتمام نهاد هایی که در به قدرت رساندن او تقش داشتند را مقصر می دانست الی خودش را ورییس دولت فعلی هم همچنین این ها تکرار وبازتولید میشود بدون آنکه مردم بخواهندجلوی ریشه رابگیرند فقط دردورنج مضاعفش باقی می ماند برای کسی که تاریخ را با علوم اجتماعی و نظریات فلسفی واقتصادی خوانده چنین فردی از بسیاری از کژی ها و بیراهه ها آگاه هست ولی در اصلاح هیچ چیز توانایی ندارد درست مثل تمثیل غار افلاطون که آن شخصی که رفته بیرون ودیده که سایه های درون غار حقیقت نیستند بلکه اوهام هستند حالا می خواهد به دیگران بگوید دیگران نه می فهمند او چه می گوید ونه اگر بفهمند قبول می کنند این است که باید گفت تنهاراه ممکن این است که می بایستی این تعداد از غار بیرون رفته ها رازیاد کرد اما مشکل بعدی این است که این کار به این سادگی نمی تواند صورت بپذیرد چون تنها راه برای این کار تاسیس دانشگاه هست وتاسیی دانشگاه هم خود به خود دردی را دوا نمی کند بلکه سرگنگبینی است که ممکن است صفرا رو هم بله کنه دانشگاه نه تنها دوا نبوده تو کشورما که درد هم شده چون ما تناسب تعداد دانشگاه ها رو بهم زدیم الان ما اندازه چین دانشگاه داریم یعنی با معیارهای یک کشور در حال توسعه ما ازهر ۱۵دانش جو۱۴عدد اضافه داریم ما اقتصادمون یک دهم کشور های صنعتی وپیش رفته است ولی پنج برابر اونا دانشگاه داریم یعنی ما بامتر ومعیار یک کشور توسعه یافته از هر پنجاه دانش جو ۴۹ عدد اضافه داریم خوب دانشگاه تو این جامعه خودش غاره پس نمی شود ازآن انتظاری داشت جامعه ایران مثا بدنی شده که ده ها سرطان دارد