🔹 چگونه دولت «ما» را می‌سازد و به «ما» شکل می‌دهد؟!

🔹 چگونه دولت "ما" را می سازد و به "ما" شکل می دهد؟!
https://telegram.me/politickaraj

🌱۱-استاد ادبیاتی را می شناسم که در زمره باسوادترین های این رشته است. معلمی "الهام بخش" که کلاس هایش در دانشگاه بسیار پرطرفدار است. قرار است فرماندار یکی از شهرستان ها شود!/۲- دوستی هم دارم که صاحب نظر سیاسی است ولی پذیرش معاونتی در دانشگاه مدام از سوی نزدیکانش به او گوشزد می شود و ...
شما هم حتما با موارد مشابهی از این دست روبرو بوده اید! اینکه همواره نوعی فشار اجتماعی از اطرافیان وجود دارد تا ما را به حضور در قدرت و پذیرش سمت های دولتی ترغیب کند. شاید بتوان گفت؛ نوعی سندرم دولت زدگی! آن چه در این یادداشت بنا است مورد توجه قرار بگیرد نه پرداختن به بدیهیاتی از قبیل مزایای مادی یا منزلتی تصدی این مسئولیت ها، بلکه تمرکز بر دلایل دشواری زیست بدون دولت، در جوامعی همچون ما می باشد! میشل فوکو معتقد است که قدرت( وی قدرت را فراتر از دولت در نظر می گیرد) نه نقشی منفی و بازدارنده، بلکه مولد و مثبت ایفا می کند. قدرت در این معنا به افراد شکل می دهد و آنها را می سازد! از حدود یکصد سال پیش و از هنگام تاسیس دولت شبه مدرن در ایران، مردم و دولت به این نتیجه نانوشته رسیده اند که دولت باید پیشران و جامعه باید پیرو باشد(انقلاب ۵۷ هر چند کوشید تااین موازنه را دگرگون کند ولی عملا به دام دولت زدگی مضاعف فرو غلتید!). رضاشاه با تاسیس چنین دولتی نه تنها کوشید کشور را به مسیر پیشرفت هدایت کند بلکه بنا داشت تا انسانی تراز تجدد نیز خلق کند(انسانی که بایستی خود را از قید سنت و مذهب رها کرده و مدرن رفتار کند). این پروژه اگرچه با سقوط رضاشاه شکست خورد ولی با پررنگ شدن نقش نفت در سبد درآمدی دولت های بعد تکرار، و میزان مداخلات در زندگی شهروندان افزایش یافت.دولت ها کوشیدند تا شهروندان را بسازند و به آنها شکل دهند؛ اصلاحات ارضی، کارمندسالاری، برنامه افزایش و کاهش جمعیت، تعیین سبک زندگی، حداقل مهریه، استانداردهای پوشش، گشت ارشاد و ... از جمله اقدامات دولت ها در این مسیر بود. ضعیف بودن جامعه مدنی هم به دولت ها این امکان را داد تا به شهروندان شکل بدهند. مردم هم خود را در آینه دولت دیدند و به آن اعتباری افزون تر بخشیدند! مجموعه های دولتی از قبیل ادارات، بانک ها و دانشگاه ها، نقشی اطمینان بخش یافتند؛ درست مانند بیمه ها( طنز روزگار آن جاست که حتی بیمه های دولتی هم بیمه تر و پرطرفدارتر هستند!) حتی اپوزیسیون هم در میدان دولت بازی کرد( با دولت مخالفت، ولی چون آن را جدی تلقی کرد، به آن اعتبار بیشتری بخشید!)
دولت را نه تنها در ایران بلکه در هیچ جای جهان نمی توان نادیده گرفت. دولت موتور محرکه توسعه در ایران بوده ولی در غیاب جامعه به تقدیر ما تبدیل شده است! به نظر می رسد در ایران به بازتعریف رابطه میان دولت، بازارو جامعه نیازمندیم. ایجاد نوعی توازن که از مسیر آن بتوان به آرامشی بدون همراهی تمام عیار با دولت دست یافت!

مهران صولتی