درباره وجدان … … … … … … … …. به ایشان عرض کردم، خیر

درباره وجدان
.......................
دوست عزیز نادیده ای، پیام داده: «فلانی، تو که میگویی وجدانت آسوده است و زبانت دراز، آیا وجدان آسوده میتواند معیار حقانیت هم باشد؟»

به ایشان عرض کردم، خیر. هرگز. چه حاکمان فاسد و ظالمی که با وجدان آسوده ظلم میکنند. مگر نه این است که همینک مغز فندقی هایی که در خدمت داعش، القاعده، طالبان و سایر نظام های ایدئولوژیک هستند، و مردم را می کُشند، و سر می برند و زندان می افکنند، با وجدانی آسوده و قلبی مطمئن این کارها را میکنند؟
وجدان آسوده، هرگز دلیل بر حقانیت نیست. و شاید بتوان مدعی بود، در نظام های دینی، همواره باید از وجدان آسوده دینداران ترسید. قدرت و نیرویی که در اعتقادِ عقیدت پیشگان وجود دارد، براحتی میتواند چشم ها را کور، و گوش ها را کر سازد و وجدانی متناسب با آن عقیده برایشان بسازد.
اساساً، "وجدان" یک امر استعلایی نیست که بیرون از دایره تجربیات و عقاید و ادراکات آدمی حضور داشته باشد. در واقع، "وجدان"، برساخته و ماحصل زیست جهان آدمی است. زیست جهانی که در آن "عقیده" سایه خود را بر آدمی افکنده، وجدانی خواهد ساخت که هرآنچه مطابق با عقیده وی باشد، آسودگی و اطمینان به ارمغان آورد. از همینروست که می بینیم، بسیاری از عقیدت پیشگان، با قلبی مطمئن و وجدانی آسوده، حتی فرزندان خود را به دست مرگ می سپارند، با این گمان که در راه رضای خدا و اعتقاد، فرزندشان را قربانی کرده اند.
خلاصه آنکه، وجدان آسوده نه تنها معیار حقانیت نیست، بل در جهان عقیدت پیشگان، میتواند ابزاری برای ظلم و فساد نیز باشد. @politickaraj