❞ اولین کانال علمی دانشـجویان رشته عـلوم سیـاسی : #آموزشی_سیاسی #مفاهیم_سیاسی #مقالات_سیاسی #کلیپهای_سیاسی ❞ پرداختن به تمامی مقاطـع : #کارشـناسـی ➤ #کارشـناسی_ارشـد ➤ #دکـتری ➤ ● مدیر کانال : علی عمرانی - دانشجوی علوم سیاسی 「 @Aliomrani100 」
اندیشه محافظه کاری در آمریکا
اندیشه محافظه کاری در آمریکا
در ايالات متحده آمريکا، محافظهكاري بهطور رسمي در اواسط قرن بيستم ظهور کرد. در حقيقت نيمه قرن گذشته، انديشه سرمايهداري در ايالات متحده دچار تحول بنيادين شد. تا آن زمان، نظريات آدام اسميت، بهويژه تئوري دست نامرئي، بر ساختار سياسي و اقتصادي آمريکا حاکم بود. دولت کارگزار طبقه سرمايهدار بود و ميبايست صرفا در چارچوب تامين منافع آنان گام برميداشت. در دوران حاکميت سرمايهداري کلاسيک در ايالات متحده، طبقات فرودست، محلي از اعراب نداشتند و سرنوشت آنان، دغدغه سياستمداران نبود.
به لحاظ هويتي، جامعه آمريکا تا نيمه قرن بيستم، بر پايه مردان سفيد پوستان آنگلوساکسون پروتستان مذهب استوار بود، پديدهاي که از آن تحت عنوان WASP ياد ميشود. در آن زمان سياهان، يهوديان، کاتوليکها و غير اروپائيان در حاشيه جامعه زندگي ميکردند و اغلب از نابرابريهاي عميق اجتماعي در رنج بودند. زنان نيز از هر رنگ و نژاد و مذهبي، به عنوان شهروندان درجه دو شناخته ميشدند. در عرصه اقتصاد، آمريکاي نيمه نخست قرن بيستم، تجليگاه واقعي نظام سرمايهداري بود. دولت هيچ وظيفهاي براي اداره امور اقتصادي برعهده نداشت و اين بزرگ سرمايهداران وال استريت بودند که سياستهاي اقتصادي را تنظيم میکردند و به اجرا ميگذاشتند. به همين دليل نيز زماني که سقوط بزرگ 29 اکتبر سال 1929 از راه رسيد، دولت جمهوريخواه هربرت هوور به نظاره سقوط بازارهاي بورس نشست و حاضر نشد براي نجات ميليونها انسان مصيبتزده از رکود بزرگ، آستين بالا بزند. هوور تا آخرين روز حضور در کاخ سفيد اعتقاد داشت که دست نامرئي آدام اسميت، سرانجام تعادل را در کشور ايجاد خواهد کرد.
اما پيامدهاي سنگين رکود بزرگ نشان داد که کنار ماندن دولت از اداره امور اقتصادي چه مشکلاتي را ايجاد خواهد کرد. در اين زمان، جرياني در آمريکا پا گرفت که محافظهكاري را به چالش کشيد. از آن زمان به بعد، بحث محافظهكاري و ليبراليسم در آمريکا پا گرفت.
البته يک نکته را بايد در نظر گرفت که هر دو جريان محافظهكاري و ليبراليسم در چارچوب نظام ليبرال دموکراسي غرب تعبير و تفسير ميشوند. برخلاف اروپا که در آن سنتهاي سوسياليستي به شدت قوي است، در آمريکا، همه جريانهاي فکري خود را مدافع نظام ليبرال دموکراسي ميدانند. با اين حال، ليبرالها که در نيم قرن گذشته در حزب دموکرات مجتمع شدهاند، بر نقش پر رنگتر دولت در اقتصاد تاکيد دارند و براي دولت رسالت ارائه زندگي بهتر به شهروندان، بهوِيژه طبقات فرو دست را قائل هستند. در حالي که جريان محافظهكاري، خواهان دولت کوچک و عدم دخالت دولت در زندگي اجتماعي و اقتصادي شهروندان هستند. اين جريان هماکنون در حزب جمهوريخواه ظهور يافته است.
در حال حاضر دموکراتها مدافع نظريات سوسيال دموکراسي و جمهوريخواهان حامي ليبرال دموکراسي هستند. دموکراتها را ليبرال و جمهوريخواهان را محافظهکار ميخوانند. با اينکه خط کشيهاي سنتي در خصوص اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و سياست در ايالات متحده برهم خورده و نوعي راستگرايي ميانه بر فضاي سياسي آمريکا حاکم شده است، با وجود اين ميتوان برخي شاخصها را براي محافظه کاران و ليبرالها برشمرد.
محافظه کاران کنوني آمريکا همانگونه که ذکر شد، به جامعه تک فرهنگي اعتقاد دارند. با اينکه در حزب جمهوريخواه زنان، رنگين پوستان و جوانان حضور دارند، اما به لحاظ اعتقادي، هنوز WASP يعني مردان سفيد پوستان آنگلوساکسون پروتستان مذهب از ارجحيت برخوردار هستند. آنان با هر اقدامي که اين فرمول بندي را تغيير دهد مخالف هستند. از اين رو اعمال سياستهاي سخت ضد مهاجرتي براي محافظه کاران اولويت مييابد و کليساهاي تبشيري پروتستان که به عنوان TV Church شناخته ميشوند، اهميت مييابد. محافظه کاران بر سنتهاي ديني و خانوادگي تاکيد دارند و با موضوعاتي همچون سقط جنين، ازدواج همجنسگرايان و هرزه نگاري اينترنتي به شدت مخالف هستند. اين جريان فکري، خواهان اجراي نيايش در مدارس، صدور حکم اعدام و ممنوعيت تدريس نظريه تکامل داروين در مدارس است. آنان همچنين مدافعان سرسخت آزادي حمل سلاح در آمريکا و تشکيل ميليشاها در اين کشور هستند.
منبع مهر نامه
http://political.ir/post-973.aspx
کانال علوم سیاسی @politickaraj