تحریم دوباره ایران توسط سنای امریکا از منظر رئالیسم تهاجمی

تحریم دوباره ایران توسط سنای امریکا از منظر رئالیسم تهاجمی

✍محمدعلی هژبری(دکتری علوم سیاسی و پژوهشگر روابط بین الملل)

برای تحلیل روابط بین الملل و موضوعات مختلف سیاست بین الملل، تئوریهای مختلفی وجود دارد. هر کدام از نظریه ها از عینک خاصی به این حوادث می نگرند‌. هرکدام معایب و محاسنی دارند و به تنهایی قادر به تحلیل و تبیین بی و کم کاست پدیده ها و تحولات نیستند‌. تئوری رئالیسم(واقع گرایی) به تعبیر برخی از اندیشمندان، بیشترین همخوانی را با نظام بین الملل دارد.
اینکه همه بازیگران(دولتها)در تلاش برای کسب و افزایش و نمایش قدرت هستند.منافع ملی، چراغ راهنمایِ سیاست خارجی کشورهاست. منافع، دوست و دشمن را تعیین میکند، گزاره های منتسب به واقع گرایان هستند که برای همه ما آشناست و در دنیای سیاست و روابط بین الملل، همگی عینیت می یابند.
نظریه­ ی نو واقع ­گرایی تهاجمی که یکی از خرده نظریه ­های رئالیسم است، توسط جان میرشایمر تئوریزه شده و مبتنی بر چند مفروض بنیادین است:
۱.نخستین و اصلی­ ترین هدف قدرت­ها، تضمین بقاست.
۲.نظام بین­ الملل آنارشیک است.هیچ اقتدار مرکزی وجود ندارد.(تفاوت اشکار با سیاست داخلی)
۳.دولت­ ها به صورت بالقوه برای یکدیگر خطرناک هستند و نیت تهاجمی دارند. دولتها هرگز نمی ­توانند در مورد مقاصد و نیاتِ دولت ­هایِ دیگر، مطمئن باشند و امکانِ تقلب وجود دارد.کشورها، همواره نگران تقلّب کردنِ دیگران بوده اند و خواهند بود.(مثال معمای گوزن) احتمالِ تقلّب، با در نظر گرفتن تکنولوژی نظامیِ مُدرن، که می تواند به سرعت توازن قوا میان کشورها را تغییر بدهد، بسیار بالا ارزیابی می شود.مثلاً ایران میتواند مانند کُره شمالی، مخفیانه فعالیتهای اتمی داشته باشد و در موعد مقرر و دلخواهش، موشک اتمی خود را هوا کرده و کشورش را اتمی معرفی کند.و اینجاست که کار از کار گذشته است. با این حساب، اگرچه کشورها به پیمان های همکاریِ نظامی می پیوندند و موافقتنامه هایِ کنترل تسلیحاتی امضا می کنند، باهم مذاکره میکنند، ولی ضمنِ حفظِ احتیاط، معتقدند که در نهایت، امنیت ملیشان را ، باید خودِ آنها تامین کنند.(اصل خودیاری) این مساله یکی از دلایلی است که به رغم وجود پیمان کاهش تسلیحات استراتژیک که در اوایل دهه ۱۹۹۰ به امضا رسید و تمدید پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای در سال ۱۹۹۵، قدرت های هسته ای همچنان بخشی از تسلیحات هسته ای خود حفظ می کنند.(بحث بازدارندگی)
۴.قدرت­ها در سیاست بین­ الملل بازیگران عقلانی­ اند.آنها برای بقای خود در این محیط، رفتارِ مناسب را انتخاب می­ کنند.(جنگ فقط یکی از گزینه هاست)
۵. قدرت و امنیت نسبی است.افزایش قدرت و امنیت یک بازیگر منجر به کاهشِ قدرت و امنیت دیگری میشود. بازیگران در تقسیم کیک، به سهم خود نگاه نمیکنند، بلکه سهم خود را در مقایسه با بازیگر دیگر می سنجند، لذا هیچ وقت، قانع و خشنود نیستند.پس مذاکره بُرد- بُرد وجود ندارد و نتیجه گفتگوها متغیر صفر است.(برد - باخت)
رئالیست‌های تهاجمی به تنش‌زدایی نیز اعتقادی ندارند و از منظر آنان تنش‌زدایی‌ها صرفا به منزله‌ی ایجاد فرصت و فضای تنفسی برای دولت‌ها است که به آنها اجازه میدهد تا به موقعیت مطلوب و بهتری برسند.دولت ترامپ برجام را به نفعِ ایران ارزیابی میکند.سیاست تنش زدایی و دادن فرصت دوباره به ایران را، مرحله ی بازیابی ایران برای رسیدن به قله های قدرت و قدرت تهاجمی میداند.
رئالیست‌های تهاجمی نهادهای بین‌المللی را مهم تلقی نمی‌کنند؛ زیرا نهادهای بین‌المللی را ابزار قدرت‌های بزرگ برای تسهیل در دست‌یابی به اهدافشان می‌دانند. به عبارت دیگر، قدرت‌های بزرگ به نهادها شکل می‌دهند تا بتوانند سهم خود از قدرت جهانی را حفظ کنند و یا حتی آن ‌را افزایش دهند. برای همین، سیاست دوگانه تعامل -تشویق و تهدید- تحریم(سیاست هویج و چماق) و سوء استفاده از سازمانهای بین المللی را همزمان برای ایران بکار میبرند.
موضوعِ تصویب تحریم ایران از سوی مجلس سنای امریکا به بهانه فعالیت های موشکی ایران و حمایت از تروریسم و تحریم ارگانهای تابعه سپاه قدس، را باید از منظر رئالیسم و نئورئالیسم تهاجمی تحلیل کنیم.
نقطه کانونیِ سیاست امریکا نسبت به ایران، عدمِ پذیرش ایران به عنوان یک کشور مسئول و مستقل، رشدیافته و بازیگر مهم در عرصه تعاملات جهانی است و با دستاویز قرار دادن موضوعاتی چون حقوق بشر، حمایت از تروریسم، تلاش برای ناامن سازی عراق و افغانستان و یمن و سوریه، مخالفت با روند به اصطلاح صلح خاورمیانه و... حاکمیت ایران را مورد تهاجم قرار میدهند. در تلقی امریکا، دستیابی ایران به فن آوری غنی سازی اورانیوم یعنی تثبیت موقعیت منطقه ای و جهانی ایران که به معنی تثبیت قدرتی معارض در برابر غرب میباشد.