🌎 نظریه جامعه شناختی ساختاری

🌎 نظریه جامعه شناختی ساختاری

به نظر لوییس کورز، جامعه ‏شناسی در تحلیل نهایی باید بر «واقع بودگی انكارناپذیر تنظیم ‏های ساختاری» تأكید ورزد. الگوی بنیادی او این است كه ساختار‏های اجتماعی برفراگردهای اجتماعی (مانند كشمكش اجتماعی) تأثیر می‏ گذارند و همین فراگردها نیز به نوبه خود، ‌رفتار فردی را تحت تأثیر قرار می ‏دهند. كورز رهیافت نظری خود را به صورت نمونه در قالب قضیه روابط نژادی شرح می‏دهد:
ده پانزده سال گذشته شاهد دگرگونی ‏های پهن دامنه ‏ای در وجدان اجتماعی و ساخت واقعیت چه در نزد سفیدان و چه در میان سیاهان بوده ایم، اما این دگرگونی ‏ها نه تنها به دگرگونی‏ های ساختاری حاكم بر روابط میان نژادها بلكه به استراتژی‏ های خاص مبارزه و بسیج مبارزان سیاه پوست بستگی داشته ‏اند و همین عوامل بوده ‏اند كه امكانات صرفاً بالقوه را به نتایج ملموس تبدیل ساخته‏ اند.
رابرت مرتون از رهیافت ساختاری پهن دامنه آشكارا پشتیبانی كرده است. او این را می ‏پذیرد كه رهیافت ساختاری پهن ‏دامنه راه ‏حل همه مسایل جامعه ‏شناختی نیست، اما آن را بهترین راه ‏حل موجود می ‏داند. مرتون اصولاً خواستار آن است كه در یك كار ساختاری بر پیوند میان سطح فردی و سطح اجتماعی تأكید شود، اما در ضمن یادآور می ‏شود كه این ساختار اجتماعی است كه گزینه ‏های فردی را ساختار می ‏بخشد. برای مثال، او درباره كجروی می‏ گوید كه این ساختار اجتماعی است كه نرخ ‏های گوناگون رفتار كجرو را مشخص می ‏سازد. به هر روی، مرتون بیشتر گرایش به این داشت كه در مورد رابطه میان سطوح اجتماعی و فردی رهیافت متعال‏ تری را در پیش گیرد. او استدلال می ‏كند كه هر عضو تازه ‏ای از اجتماع به یك ساختار اجتماعی گام می ‏گذارد كه هرگز ایجادش نكرده و بر او تحمیل شده است، اما در ضمن می ‏تواند آن ساختار را مورد تعدیل قرار دهد. ساختارها دگرگونی پذیرند و از این مهمتر آن كه، نمی ‏توانند سراسر زندگی اجتماعی را تبیین كنند.
https://telegram.me/politickaraj