آسیب‌های روش آموزش و تحصیل در رشته علوم سیاسی.. نگاه نخبگان👇

آسیب‌های روش آموزش و تحصیل در رشته علوم سیاسی

نگاه نخبگان👇

https://telegram.me/politickaraj

با تأسیس مدرسه عالی سیاسی در سال 1281 شمسی در ایران ، در واقع جرقه ورود الگوهای آموزشی غرب یا عمدتاً فرانسه متأثر از سنت اروپایی ، زده شد.
پس از فروپاشی سلسله قاجار و استقرار سلسله پهلوی ، در سال 1306 مدرسه فوق در مدرسه حقوق ادغام و زیر عنوان مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی به وجود آمد. با تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 ، دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی بدون اندک تغییری در شیوه و موضوعات آموزش جای آن را گرفت. این روش کم و بیش تا اوایل دهه 1350 شمسی یعنی زمانی که دانش آموختگان ایرانی در ایالات متحده آمریکا وارد معدود دانشکده های علوم سیاسی شدند ، ادامه داشت . از این پس دو روش تقریباً متفاوت در تدریس مفاهیم و دروس رشته علوم سیاسی در دانشکده های حقوق و علوم سیاسی ایران معمول گشت .

✅روش نخست روش سنتی و موسوم به روش اروپایی عمدتاً فرانسوی بود. در این شیوه، تدریس علم سیاست بر محور فلسفه سیاسی، اصول و روشهای حقوقی و رویه قضایی و‌ شیوه‌های توصیفی – تاریخی استوار است. از آنجا که در کشورهای جهان سوم ، از جمله ایران ، حکومت های وقت از مؤسسات آموزش عالی به عنوان ابزاری برای تثبیت حاکمیت خود و رفع نیازهای مقطعــی ادارات دولتی و تظاهر به دموکراسی استفاده می کردند ، روش فوق به خوبی پاسخگوی این خواسته بود.

✅در روش دوم که روش تدریس آمریکایی نامیده شده ، علم سیاست به عنوان یک نظام آموزش عملی با گرایش شدید تجربی و رفتاری ، جایی برای مماشات و فرصتی جهت بهره گیری نظامهای استبدادی و مطلقه باقی نمی گذارد. در روش آمریکایی ، به ویژه در دهه پنجاه و شصت ،تأکید روی شیوه های کمّی شناخت پدیده های سیاسی بود. در این روش کوشش برای افزایش توانایی و ظرفیت پیش بینی رفتار فردی و جمعی در قلمرو سیاست و حکومت ، سیاست را به مفهوم واقعی وارد یک عرصه علمی – تجربی کرد. اوج این گرایش را در سال های بعد از جنگ جهانی دوم در آمریکا شاهـــد بودیم. در این شیــوه می توان گفت که عام گرایی روش تدریس علم سیاست در نظام آموزش سنتی اروپا که متکی به فلسفه ، حقوق ، جامعه شناسی و تاریخ بود به نوعی تخصص گرایی بسیار گسترده و علمی در ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. پژوهشگران و مدرسان نیز از رشته های مختلف علوم رفتاری، اقتصاد و حتی فیزیک با تمام توان و ظرفیت وارد این قلمرو شدند و در طول و عرض و عمق این رشته تأثیر عمده ای گذاشتند. علی‌رغم اینکه عده زیادی از استادان و پژوهشگران رشته علوم سیاسی در ایران از دانشگاههای آمریکا فارغ التحصیل شدند ، هیچگاه چنین بینشی در قلمرو امور آموزش علم سیاست در دانشگاههای ایران و معدود دانشکده های مأمور این رسالت به وجود نیامد. دلیل عمده این مسأله از یک سو موضع دستگاه حکومت و از سوی دیگر نقش نخبگان سیاسی و دست اندرکاران آموزشی مملکت بود. نه تنها در نظامهای سلطنتی قاجار و پهلوی بلکه پس از انقلاب اسلامی ، هیچکدام از روشهای تدریس غربی به طور سامان یافته و جدی اجرا نشد و حتی نظام جایگزینی نیز که مبتنی بر مقتضیات و شرایط جامعه ما باشد به‌وجود نیامد. حکومت های وقت هم بنا به دلایلی که از حوصله این بحث خارج است، هیچگاه زحمت چندانی برای حل تنگناها یا ترغیب دانش پژوهان به پرداختن مسائل عملی و نظری امور سیاسی جامعه به خود ندادند.
بنابراین ، امروزه دانشجویان علوم سیاسی با مجموعه ناهمگونی از آموختنی ها سر و کار دارند که نه غربی به مفهوم اروپایی یا آمریکایی آن است و نه مطلقاً ایرانی‌، بلکه ملقمه ای است از تمایلات و روشهای مختلف ، هر موضوع درس ، بسته به اینکه مدرس آن تحصیل کرده کدام کشور باشد ، با شیوه خاص خود ارائه می شود.