❞ اولین کانال علمی دانشـجویان رشته عـلوم سیـاسی : #آموزشی_سیاسی #مفاهیم_سیاسی #مقالات_سیاسی #کلیپهای_سیاسی ❞ پرداختن به تمامی مقاطـع : #کارشـناسـی ➤ #کارشـناسی_ارشـد ➤ #دکـتری ➤ ● مدیر کانال : علی عمرانی - دانشجوی علوم سیاسی 「 @Aliomrani100 」
- Bonapartism …بناپارتیسم، منسوب به رژیم یا ناپلئون سوم است که در سال ۱۸۵۱ میلادی، با یک کودتای نظامی نوعی رژیم سیاسی مدافع سرمایه
#بناپارتیسم - Bonapartism
بناپارتیسم، منسوب به رژیم #لوئی_بناپارت یا ناپلئون سوم است که در سال ۱۸۵۱ میلادی، با یک کودتای نظامی نوعی رژیم سیاسی مدافع سرمایهداری را با ویژگیهایی متفاوت از لیبرالیسمهای کلاسیک پدید آورد. دولت بناپارتیستی ناپلئون سوم با اینکه مظهر ارادهی کارخانهداران و بانکداران و سرمایهسالاران بود، اما به لحاظ اجتماعی بر نیروی طبقاتی دهقانان و لمپنها تکیه داشت و همین، شرایط ویژهای به حکومت داده بود، به گونهای که رژیم بناپارتیستی را #دولت_استثنایی_بورژوایی نامیدهاند، بدین علت آن را #دولت_استثنایی مینامند که شیوهی اعمال حاکمیت در آن رژیم، مثل شیوههای رایج لیبرالی نبود و دولت #لوئی_بناپارت بعضاً با شعارها و عملکرد خود میان طبقات اجتماعی مختلف بازی میکرد. اگر #فاشیسم و #ناسیونال_سوسیالیسم را نمونهی دولتهای استثنایی #عصر_امپریالیسم و قرن بیستم بدانیم، بناپارتیسم را میتوان نمونهی دولت استثنایی مدرن قرن نوزدهم و عصر لیبرالیسمِ کلاسیک دانست.
به این دلیل #دولت_بناپارتی را #دولت_استثنایی مینامند که در دفاع خود از منافع سرمایهداران حاکم، صراحت و شیوههای معمول و رایج لیبرالیستی را بکار نمیگرفت، هر چند که به عنوان صورتی از دولت مدرن خواه ناخواه افق سرمایهسالارانه را دنبال میکرد. #اصطلاح_بناپارتیسم را #کارل_مارکس در کتاب "هیجدهم برومر، بناپارت" رواج داد. در مواردی نیز #بناپارتیسم را به نوع حکومت نظامی به شیوهی #ناپلئون_بناپارت اطلاق کردهاند.
به طور مرسوم بناپارتیسم Bonapartism به معنی نوعی حاکمیت است که از دیدگاههای سیاسی ناپلئون بناپارت اول (1815-1800، Napoleon Bonaparte I) و برادر زاده او، ناپلئون سوم (70-1852، Napoleon III) الهام میگیرد.
به اعتقاد ناپلئون بناپارت اول، حاکمیت میباید بر پایهی موازین دیکتاتوری نظامی بنا شود. در حالی که ناپلئون سوم به حاکمیت مطلقگرا، توتالیتر و شاید از همه مهمتر ایجاد توازن قوا یا به عبارتی تعادل قدرت بین طبقات و اقشار مختلف اجتماعی اعتقاد داشت. بعدها این دیدگاه و نوع حاکمیت مورد توجه خاص کارل مارکس قرار گرفت و توانست نظریه خاصی به نام نظریه بناپارتیسم را تبیین کند.
یکی از ویژگیهای بارز این نظریه این است که دستگاههای دولتی زمانی به یک نوع استقلال مدنی و سیاسی خواهند رسید که بتوانند بین طبقات و اقشار مختلف جامعه نوعی موازنهی قدرت به وجود بیاورند، یا به عبارتی پیش شرط استقلال دستگاه دولت در گرو این است که دولت بتواند شرایطی به وجود آورد که اقشار مختلف جامعه یک دیگر را در حالت کیش و مات نگه دارند. به عنوان مثال، نظریه پردازان مارکسیستی سعی کردند که موقعیت قدرت و نقش هیتلر را در سالهای 1930 در آلمان، با کمک نظریه بناپارتیسم توضیح و تشریح کنند.
بنابر تبیین مارکسیستها، یکی از دلایل عمدهی معضل هیتلر، عدم وجود موازنهی قدرت بین طبقات و اقشار اجتماعی آلمان بود. در نتیجه، این دیدگاه معتقد است که دلیل پیدایش رژیمهای توتالیتر پادشاهی در اروپا در قرن 17، کاهش کمی طبقهی فئودالها، و افزایش کمی طبقه کارگر و شهرنشین در جوامع اروپایی بوده است.
➖➿➖➿➖➿➖
✔کـانـال عـلـوم سـیـاسـی
JOin @politickaraj