نقد عبدالکریم سروش به شریعتی

نقد عبدالکریم سروش به شریعتی

مرحوم شریعتی آن عناصری را از تاریخ اسلام و اندیشه اسلامی انتخاب و اختیار می‌كرد كه با هدف او كه انقلابی كردن اسلام بود، موافقت داشته باشد. من این نكته را آن زمان با ابهام بیشتر و اكنون با وضوح بیشتری می‌فهمم.
بله، از باب مثال، شاهكار شریعتی زنده كردن قصه عاشورا و امام حسین و اسیری زینب و اسارتی كه خاندان امام حسین بدان مبتلا شد و به طور كلی ماجراهای كربلا بود. او در پرورانیدن این داستان و جوشانیدن خون غیرت در رگ شیعیان، انصافاً استادی سحرباف بود و بهتر از او تاكنون كسی چنین نكرده است، ولی نكته‌ای را كه من در این كار قابل انتقاد می‌بینم، این است كه مشی امام حسین در میان ائمه شیعه یك استثنا بود و نه یك قاعده. و مرحوم شریعتی این استثنا را بدل به قاعده كرد و یا به صورت یك قاعده آن را مطرح كرد.

اگر شما به سیره امام علی توجه كنید، كه به اعتقاد شیعیان جانشین بلافصل پیامبر گرامی اسلام بوده است، او در برابر حوادثی كه پیش آمد، مشی متفاوتی داشت، و هم‌چنانكه در نهج‌البلاغه، حتی پس از قتل خلیفه سوم نیز كه مردم به سراغ ایشان رفتند، گفتند كه "بروید و فرد دیگری را برای این كار پیدا كنید؛ من اگر وزیر یا مشاور باشم بهتر است تا اینكه حتی امیر یا حاكم باشم". این مشی امیرالمومنین بود. مشی‌ امام حسن را هم می‌دانید كه نهایتا به صلح با معاویه رسید. مشی ائمه دیگر را هم می‌بینید كه هیچ‌كدام دست به جنگ و قِتال نبردند و حتی حضرت امام رضا به هر دلیل، ولایتعهدی مامون را هم پذیرفت. شاید در میان ائمه شیعه، امام هفتم باشد كه تا حدی مشی مشابه‌ای با امام حسین داشت و بیشتر عمرش را در زندان هارون‌‌الرشید به سر برد و در همان زندان هم نهایتا رحلت یافت. بنابراین از میان یازده امام حاضر، كه امام غایب را نمی‌توانید در اینجا به حساب آورید، مشی امام حسین، یك مشی استثنایی در تاریخ ائمه شیعه بوده است.

شریعتی اما یك گزینش‌گری آشكاری انجام داد و تاریخ تشیع را به نحوی نوشت كه هیچ مورخ بی‌طرفی نمی‌تواند به آن رضایت بدهد. تاریخ تشیع را نباید صرفا از دیدگاه نهضت امام حسین نوشت. این نهضت، یك استثنا در تاریخ تشیع بود و نه یك قاعده. البته شریعتی می‌فهمید كه چه می‌كند. او برای بنا كردن یك اسلام انقلابی یا آشتی دادن اسلام با انقلاب، نهایت احتیاج را به حادثه كربلا داشت. همچنان كه چنین احتیاجی را به شخصیت ابوذر نیز داشت. او در تمام تاریخ اسلام، ابوذر را دوست داشت و امام حسین را. البته حضرت علی را هم بسیار حرمت می‌نهاد و بر تنهایی او می‌گریست و شاید در علی كه هم‌نام خود او بود، پدرگونه‌ای را می‌دید كه حالات او را مصور و مجسم می‌كرد. چنین رویكردی در اندیشه شریعتی محل انتقاد من به او بود.
┏━━━✨ 🌹 ✨━━━┓
📚 @politickaraj📚
┗━━━✨ 🌷 ✨━━━┛