«نظم کنونی بین‌الملل در حال شکست است». دکتر مانی محرابی، عضو هیات علمی اندیشکده روابط بین الملل

"نظم کنونی بین‌الملل در حال شکست است"
دکتر مانی محرابی، عضو هیات علمی اندیشکده روابط بین الملل

روزنامه جام جم 14 بهمن
http://jamejamonline.ir/online/2716997764707338772/%D9%86%D8%B8%D9%85-%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%86%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

اگر توئیت‌های دونالد ترامپ را به طور کامل مورد بررسی قرار دهیم تنها وجه اشتراک میان آنها طغیان وی علیه نظم کنونی حاکم بر جهان است که وقایع اخیر جهان، بخصوص در اروپا و نیمکره شرقی نزدیک شدن به پایان آن را گوشزد می‌کند؛ نظمی که می‌توان نقطه آغاز آن را 1945 و نقطه اصلاح آن را دهه‌های 70 و 90 میلادی نامید، پایه‌گذار آن ایالات متحده بوده و بر مبنای تئوری نظام بین‌الملل طبیعتا تامین‌کننده منافع واشنگتن نیز است.

آسیب توازن قوا میان قدرت‌ها در غرب آسیا و شمال آفریقا به‌دلیل اوج‌گیری غیرقابل پیش‌بینی تروریسم تکفیری و به‌دنبال آن ظهور بازیگران جدید در عرصه بین‌الملل و نهایتا برهم خوردن تعادل میان قدرت‌های بین‌المللی، نظم جهانی در این منطقه پربحران را دچار خلل کرد. در شرق آسیا نیز وضعیت به شکل مشابه غرب آسیاست با این تفاوت که این‌بار عوامل تروریستی جای خود را به عوامل اقتصادی دادند.

آسیب‌های بالقوه جهانی شدن میان کشورهای اروپایی به‌دلیل اعمال سیاست‌های یگانه بر کشورهای غیر هم شکل با توانایی‌های متفاوت و به‌طور اخص همزمان شدن آسیب‌های ناشی از بحران مالی و افزایش مهاجرت از خاورمیانه و آفریقا که به نمود پیدا کردن بحران‌های اجتماعی اروپا انجامید نیز از دیگر عوامل شکست نظم کنونی بین‌الملل است.

برگزیت خروج انگلیس از اتحادیه اروپا که در آن واحد از دو قابلیت متضاد حذف انگلیس از دایره قدرت‌های بین‌المللی و تبدیل این کشور به یک قدرت جهانی برخوردار است نیز، در صورت وقوع هر یک از این دو واقعه قابلیت بالقوه به چالش کشیدن نظم کنونی جهان را داراست. البته باید اذعان کرد برگزیت بر اتحادیه اروپا تاثیر چندانی نخواهد گذاشت زیرا دو قدرت اصلی این اتحادیه یعنی آلمان و فرانسه، همواره انگلیس را یک شریک ناجور قلمداد کرده و همگرایی آنها با لندن صرفا به‌دلیل گرایش احتمالی لندن به سوی یکی از این دو کشور و در نتیجه قدرت‌گیری کشور فوق در مقابل قدرت دیگر تصمیم‌ساز اتحادیه بوده است.

اتحادیه اروپا در نگاه فرانسه ابزاری برای بهره‌گیری از پتانسیل‌های سیاست‌های مشترک در جهت نیل به منافع ملی و نهایتا محدودسازی آلمان و مقابله با برتری ایالات متحده بوده و در شرایط کنونی که این اتحادیه برخلاف سنت رایج، تامین‌کننده منافع ملی آلمان است قدرت‌گیری حزب راست‌گرای جبهه ملی فرانسه که اساسا مخالف همگرایی اتحادیه اروپاست نیز طبیعی به نظر می‌رسد. راست‌گرایی توسط حزب آزادی اتریش، حزب متبوع گیرت ویلدرز در هلند، دنسک فولک پارتی دانمارک، دموکرات‌های سوئد، لگا نورد ایتالیا، حزب فنلاندی‌های واقعی و از همه مهم‌تر جبهه ملی فرانسه به دایره اصلی تصمیم‌سازان سیاسی کشورهای عضو اتحادیه اروپا وارد شده و زنگ خطر فروپاشی این اتحادیه و حتی نگرش‌های مبتنی بر جهانی شدن را به صدا در آورده است.

اتحادیه عرب نیز به‌دلیل برهم خوردن توازن قوا میان کشورهای عرب بخصوص امارات متحده عربی، مصر و عربستان و تلاش ابوظبی و قاهره برای تصاحب عنوان برادر بزرگ اعراب دچار کمرنگ شدن شاخصه‌های همگرایی منطقه‌ای میان کشورهای عضو شده است.

نکته بسیار حائزاهمیتی که در انتها باید خاطرنشان کرد این است که برخلاف آنچه ادعا می‌شود بر هم خوردن نظم کنونی جهان محصول تصمیمات آینده ترامپ نیست بلکه ریاست‌جمهوری ترامپ محصول نیل نظم کنونی نظام بین‌الملل به سوی شکست است که این واقعه در کنار تمام موارد ذکر شده به‌طور مجزا در نابودی نظم کنونی جهان تاثیری متقابل خواهند داشت و با توجه به قدرت‌گیری مجدد هژمونیک روسیه و اوج‌گیری اقتصادی چین، می‌توان پدید آمدن ترکیبی جدید در نظام بین‌الملل را متصور بود.