✔محورهای اندیشه؛

✔محورهای اندیشه #مکتب_فرانکفورت؛

محور کانونی اندیشه مکتب فرانکفورت را باید در مفهوم نظریه انتقادی جستجو کرد که معطوف به بررسی، مطالعه و تجزیه و تحلیل و تبیین جنبه هایی از واقعیت اجتماعی است که مارکس و پیروان ارتدکس وی، آنها را نادیده گرفته یا بدان ها بی توجهی کرده اند.
این مفهوم که مبنای همه تحقیقات فکری و فلسفی و پروژه های مطالعاتی اعضای موسسه، تحقیقات اجتماعی بوده است، اولین بار در سال 1937 باب شد و اساسا نوعی قالب تئوریک، برای متمایز کردن پیروان و معتقدان خود، از اشکال رایج و غالب مارکسیسم ارتدکس و رسمی محسوب می شد و در عین حال پوششی بود، برای پنهان کردن گرایش های انقلابی و تعهدات رادیکال آنها، در محیطی که با هر نوع گرایش انقلابی خصومت داشت.
این نظریه که توجه خاصی به نابرابری و ظلم دارد، ماهیت انتقادی داشته و در برخورد با مسائل جوامع معاصر، نوعی رویکرد انتقادی چند رشته ای را برای تحلیل کردن آنها، ارائه می کند.
برخی از حوزه ها و رشته های متعددی که در این نظریه، برای تجزیه و تحلیل مسائل و مشکلات به خدمت گرفته شده اند، عبارتند از: فلسفه، جامعه شناسی، ادبیات، هنر، روان شناسی، اقتصاد و علوم سیاسی. البته لازم به ذکر است جریانات فکری نوین مانند هرمنوتیک، سیبرنتیک، فمنیسم و زیبایی شناسی نیز در عرصه تحلیل ها مورد استفاده قرار می گیرند.
#دنیس‌مک‌کوایل در تبیین این نظریه می گوید: «این مفهوم کم و بیش با تحلیل های مارکسیستی، انطباق دارد و ویژگی های اصلی آن عبارتند از: توجه به تقسیم و اعمال قدرت نابرابر در جامعه و برگزیدن زاویه دید طبقات استثمارشده، بجای اداره کنندگان رسانه ها، یا جامعه به طور کلی».
نظریه انتقادی، ضمن انتقادات زیربنایی از رویکردهای رایج، در شناخت جامعه به ایرادات روش شناختی و متدولوژیکی این رویکردها پرداخته و شیوه های پوزیتیویستی را برای مطالعه جامعه، مورد نقد قرار می دهد و قائل است صرف تجربه و روش های تجربی کافی نیست و نباید مطالعه جامعه را با مطالعه طبیعت یکسان فرض کرد و مطالعات اجتماعی و انسانی را به صورت علمی در آورد که درصدد کشف قوانین اجتماعی و انسانی باشد، قوانینی که اعتبار و اقتدارشان باید همانند اعتبار و اقتدار قوانین فیزیکی و علوم تجربی و طبیعی باشد. یعنی قوانین عام، فراگیر، آزمون پذیر و اثبات پذیر براساس روش های تجربی و علمی.
اساس این نظریه را همین نقد اعتقادات پوزیتویسم تشکیل می دهد که معتقد است کامل ترین یا تنها شکل شناخت توصیف پدیده های حسی و تجربی است و هرگونه شناخت مبتنی بر تجربه حسی و هرگونه پژوهش اصیل نیز مبتنی بر توصیف واقعیات تجربی می باشد.
==================
💡 @politickaraj 💡
==================