نقد دکترین امنیت منطقه‌ای دولت دوازدهم (۱).. ✏️هادی حق پرست. کارشناس ارشد روابط بین الملل

نقد دکترین امنیت منطقه ای دولت دوازدهم(۱)

✏️هادی حق پرست
کارشناس ارشد روابط بین الملل

سند چشم انداز 1404 می گوید که ایران باید تا سال 1404 در جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی قرار گیرد.
اما ناگهان در 12 تیرماه 1396 دکترحسن روحانی دکترین امنیتی منطقه ای خود را اینگونه عنوان کرد که: باید به جای قوی ترین کشور منطقه، در پی قوی ترین شدن منطقه خود باشیم(همایش بین المللی مقابله با گرد و غبار، تهران، 12تیرماه1396).

در ادامه این آموزه محمدجوادظریف در اجلاس امنیتی تهران چنین طرح کرد که: تلاش برای ایجاد منطقه قوی تر به جای برتری جویی و حذف دیگری کنشگران به معنی پذیرش اصل تامین منافع جمعی در منطقه خلیج فارس و تعمیم قاعده برد-برد به سطح این منطقه است. اگرچه رقابت بین کشورها در مسیر توسعه اقتصادی-اجتماعی و نیل به سطح بالاتری از رفاه و آسایش برای شهروندان امری ناپسند نیست، اما تلاش برای تبدیل شدن به قدرت فائقه و سلطه گر از منظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک عاملی تنش زا بوده و موجب ایجاد موانع اساسی بر سر راه توسعه ملی کشورها خواهد بود.

ظریف در نشست امنیتی تهران بر مفاهیم «منطقه قوی تر» و «امنیت شبکه ای» تاکید کرد که از آن به عنوان دو اصل رهنامه امنیت منطقه ای دولت نیز یاد شده است.

این دکترین غافلگیر کننده و سست به نظر می بایست نقد و مورد بررسی قرار گیرد که در این نوشتار کوتاه بدین منظور تلاش می کنم:

اعتبار یک اتحاد-البته نه کاملا همیشه- حول نقش تقریبی آن در قدرت «یک» دولت و موازنه قوا میان دولت های رقیب بود. مانند نقش محوری اسپانیا و پرتقال، انگلستان و هلند و در نهایت آلمان و فرانسه در مقاطع مختلف تاریخ اروپا که متناسب با منافع و نیازهای امنیتی شان شرکای خود را تغییر دادند.

لذا ما برای پیش برد و شکل دهی به این ایده و تبدیل آن به گفتمان، در قدم نخست نیاز به اعتبار داریم. اعتبار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. دوستان اعتبار سیاسی را با کمال ساده لوحی و صداقت، وفای به عهد معنا می کنند و وفاداری به تعهدات و صداقت و حس نیت ایران در برجام را مثال می آورند که اعتمادزا بوده است. اولا که حاصل این اعتمادسازی را آمریکا با پاره کردن آن جواب داد و دوما با کمال تاسف چنین نبوده و روابط بین الملل عرصه به نمایش گذاشتن باورهای دینی و مذهبی نیست.

تا قدرت اول منطقه نباشیم، نمی توانیم که منطقه ای قدرتمند را رقم بزنیم، چرا که کشورها به طرح و خط و مشی ما اعتماد نمی کنند. ضمن آنکه ما نیز توان به دنبال کشاندن سایرین را نداریم. توان سیاسی و اقتصادی لازم را برای رهبری و به اجماع رساندن کشورها نداشته و به عنوان میانجی گر محوری توان عملیاتی نخواهیم داشت. نقش محوری داشتن، یعنی تعیین و تبیین ارزش، ساختار و مدلی که در کشور یا کشورهایی انجام شده باشد و دیگران از آن تبعیت کنند. امروز ارزش های اروپای غربی ملاک و معیار اتحادیه اروپا و ناتو و همچنین کشورهایی است که درخواست عضویت در ناتو را دارند.

نومنطقه گرایی یعنی از چند دستگی و پراکندگی به همگرایی حرکت کردن. که این روند ابتدا نیاز به زمینه فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است و نه امنیتی. اروپا، ابتدا به جامعه اروپایی و سپس در طی فرایندی به اتحادیه اروپا تبدیل شد. منطقه گرایی حاصل جهانی شدن و کاهش فضای دوقطبی و هژمونی است و از حوزه توسعه تجارت آغاز و به حوزه های فرهنگی و در نهایت به حوزه امنیتی ختم می شود. ما در مسئله دریای خزر با وجود اشتراکات فرهنگی، هنوز به نتیجه نرسیده، می خواهیم امنیت دسته جمعی داشته باشیم. این یک طرح تقلیدی است و ضعف ما بیش از هر چیز عدم توانایی تولید راهبرد و سیاست و البته تکنیک است.

واقع گرایان پیش بینی می کنند قرابت های ایدئولوژیکی و تعهدات قراردادی تابع منطق قدرت و منفعت هستند. همکاری بین دولت ها منوط به موفقیت آنها در رقابت برای کسب قدرت است. تداوم اتحادها به وضعیت متغیر و روابط قدرت میان دولت ها وابسته است. ساختار آنارشیک دولت ها را ملزم می کند که برای تضمین منافع اساسی خود به دنبال قدرت باشند و سایر ارزش ها را در اولویت بندی قرار دهند. هردو دولت به منافع خود متکی است. دولت-ملت به مثابه نظام خودیار تلقی می شود. دولت نه می تواند براHadi haghparast:
ی جلوگیری از تجاوز به منافع حیاتی اش به سایر دولت ها به طور کامل اعتماد کند و نه می تواند هنگامی که منافع حیاتی، امنیت و بقایش در معرض خطر است به کمک دولت های دیگر اتکا کند.