✳️ روی آوری به اندیشه سیاسی نوین، الزام یا اختیار؟ (۲)

✳️ روی آوری به اندیشه سیاسی نوین ، الزام یا اختیار؟ (2)

👈در نگاهی دیگر(مفهوم خرد علم سیاست) اندیشه سیاسی را به طور مستقیم به اداره امور جامعه و مردم مرتبط می دانند و اندیشمندان سیاسی را کسانی می دانند که در پی حل بحران های موجود در جامعه هستند، آنها ضمن ترسیم یک نظام سیاسی راهگشا سعی می کنند تا کمبودها و نقائص نظام های قبلی برطرف شود.
🔺 در این راه اندیشمند سیاسی باید بتواند درباره آراء و عقاید خود به شیوه ای عقلانی و منطقی استدلال کند تا حدی که اندیشه های او دیگر صرفاً آراء و ترجیحات شخصی به شمار نرود. اندیشه سیاسی در دو مدل سنتی و مدرن دسته بندی شده است . دیدگاه های مدرن در این حوزه بیشتر مبتنی بر: " روابط علّی و تأثیر متقابل پدیده ( ونه توصیف آنچه که مطلوب است) ، دوری از خصلت آرمانگرایی و ایدئولوژیکی ، قابل کاووش دانستن رفتار سیاسی ، و قابلیت تحلیل منطقی " می باشد.
🔺شاید بتوان برداشت کرد تحکم و پافشاری بر اندیشه سیاسی سنتی احتمال اقدامات سیاسی غیراثر بخش و به دنبال آن الزام پرداخت هزینه های مرتبط و... را فراهم می آورد چرا که ابعاد بازدارنده ای از درک واقعیت دارد. این ابعاد بازدارنده همان انگیزه های فلسفی، جامعه شناسی و ایدئولوژیکی می باشند که تعهد وار عمل می نمایند. مضافا" آنکه اندیشه های سیاسی سنتی هرچند به توصیف آنچه که مطلوب است می پردازد اما دغدغه امکان یا عدم امکان تحقق تجربی آن را ندارد. ✍️ رضا میرزایی

✅سیاست شناسی
@politicology