✅امیرکبیر پاسخگو و پادشاه رها!

✅امیرکبیر پاسخگو و پادشاه رها !

🔸ساده ترین تحلیل در بررسی روند سقوط امیرکبیر، قدرت مطلقه وحشتناک و تصوّرناپذیری است که عرصه سیاست در میانه قرن نوزدهم برای شاه در نظر گرفته بود و چنین قدرت مهیبی به شاهان اجازه می داد تا در طرفة العینی – فارغ از هزینه ها و پیامدها – هر که را می خواهند، از جای بردارند و هر که را می خواهند، به جای او بنشانند.

🔸اینچنین قدرت فائقه ای -که عامل اصلی تغییر و تحولات سیاسی است- وقتی در کنار شرایط ویژه دوران صدارت عُظمای امیر و همچنین ویژگی های فردی شاه قرار گیرد، نشان می‌دهد که امیر در آن برهه، شانس چندانی برای در اختیار گرفتن سرنوشت سیاسی خود و طولانی تر شدن دوران صدر اعظمی نداشته است.
🔸ناصرالدین شاه در سن پایین ۱۷ سالگی به تخت پادشاهی نشست. او از توان سیاسی بالایی برای درک امور برخوردار نبود.
بررسی نامه هایی که وی به امیر نوشته، هیچ نشانه ای از علاقۀ وی به مسائل مملکت و امورات سیاسی و اقتصادی ندارد و به جز نکات مهمل، نکتۀ قابل توجهی برای عرضه به نفر دوم ایران نداشته است.
🔸«پول و شهوترانی» دو بُعد اساسی زندگی ناصرالدین شاه را دست کم در سال ۱۸۵۰ (میانه صدارت امیر) تشکیل می داده است.
🔸در یک نامه می‌شود به "دیوانگی جنسیِ" بیش از اندازه شاه و شیفتگی بچه گانه و حیرت انگیز او پی ببریم:

👈«نظام الدّوله، این دستخط را می نویسم بده والدۀ مُعَیّرالمَمالِک بخواند؛ دیروز گفتم باید ده نفر دختر خوب، بسیار خوب، خودش بپسندد حاضر بکند، چند روز دیگر به نظر ما برساند. البته در فکر باشد که از میان آن ها سه نفر منتخب بشود.»
به تأکیدات دیوانه سان شاه توجه کنیم: «باید این دخترها کوچک نباشند. هرقدر سعی در خوبی آن ها بکنند، کم است. باید خیلی خوب باشند. ان شاءالله.»

🔸ناصرالدین شاه در ابتدای دهه ۱۸۵۰ دو مشخّصه بنیادین و تعیین کننده داشت: الف) قدرت بسیار. ب) احساسات آتشین. ترکیبی که ثبات سیاسی را به شدت مختل می کرد. / تلخیص و تدوین: حسینی هاشمی

(منبع: "تاریخ ایرانی"، برگرفته از مقالهِ: اشتباهاتی که امیر مرتکب شد، سامان صفرزایی)

✅ #سیاست_شناسی
@politicology