✴️✳️ تبار شناسی نزاع روحانیان و روشنفکران

✴️✳️ تبار شناسی نزاع روحانیان و روشنفکران

👈 انقلاب سال 57 با همراهی روشنفکران و روحانیان به پیروزی رسید. این در حالی بود که سوتفاهم انباشت شده ی میان روحانیان و روشنفکران حل نشده طی دهه های متمادی باقی مانده بود و به پس از انقلاب کشیده شد. گرچه هر دو گروه در کوتاه مدت و برای مبارزه با دشمن مشترک، خصومت ها و دلخوری ها را کنار گذاشته بودند اما این دلیلی نمی شد که آن اختلافات بنیادین و گفتمانی را که در طول یک سده بارور شده بود، نادیده بینگارند.

✅انقلاب که پیروز شد، ضلع سوم مثلث نزاع سده ی اخیر ایران که همان سیستم پادشاهی و حکومت مطلقه ی سلطنتی بود، درهم شکست. اکنون روحانیان مانده بودند و روشنفکران.

🔸روحانیان سکاندار کشتی قدرت شدند. زمامدارانی که بر صدر می نشستند و قدر می دیدند. اما در دیگر سوی، اختلافات و شاید کینه های انباشت شده ی روحانیان نسبت به روشنفکران و تنفر تاریخی آنان، مجال خوبی برای بروز و ظهور می یافت. بی جهت نبود که هنوز هنوز چندی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مرحوم بازرگان (نماد روشنفکر دینی در ایران ) و سایر دوستانش، مورد غضب قرار گرفتند و با اتهام هایی از میدان سیاست و قدرت بیرون نهاده شدند. انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه نیز از تقابل و یا دست کم، سوتفاهم بزرگ روحانیان با جریان جاری علوم در دانشگاه ها و نظریاتی که از نظر آنان از غرب آمده بود و دین را به سستی می کشاند، پرده بر می داشت. پیکارها آشکار شد و روند افراطی به خود گرفت. دانشگاه ها تعطیل گردید، تا روحانیان بتوانند با فراغ بال به اسلامی کردن دانشگاه ها بپردازند.

🔸برنامه روحانیان این بود که بر قامت تمام علوم مدرن، قبای دین را بپوشانند و مهر تقدس بر آنان بزنند. قرار بود جامعه شناسی اسلامی شود، روان شناسی، علم مدیریت و سایر علوم ردای اسلامی بر تن کنند. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تاسیس شد. کتاب هایی نیز با عناوین جامعه شناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و روان شناسی اسلامی به زیور طبع آراسته شد. اما هنوز چشمه ی دشمنی و کینه های تاریخی روحانیان می جوشید. برخی اساتید از دانشگاه اخراج شدند و دفاتری را برای حضور مستقیم روحانیان در دانشگاه ها تعبیه کردند. دروس تاریخ اسلام، اخلاق اسلامی و معارف اسلامی ، بهانه های خوبی برای تدریس و حضور بی واسطه ی روحانیان در کلاس های درس بود.

🔸روحانیانی که بر سریر قدرت تکیه داشتند جبهه ی پیکار خود را علیه روشنفکران، در دو سو بسط و گسترش دادند:

اولا در ساحت جامعه و زندگی اجتماعی و سیاسی
ثانیا، و از دیگر سو در ساحت اندیشه و دانشگاه و تفکر.

🔺نتیجه ی تخاصم ، این شد که خورشید روشنفکران به صورت موقت در میان طبقه ی متوسط و دانشجویان افول کند. به گونه یی که اولین مخالفت ها در برابر مرحوم بازرگان، از ناحیه ی دانشجویان شکل گرفت. این در حالی بود که خاستگاه اصلی مرحوم بازرگان و حامیانش در همین دانشگاه ها بود. اما به زودی دانشگاهیان به سمت روشنفکران اقبال نشان دادند.

🔺 "سروش"، سرآمد روشنفکر دینی در دهه ی هفتاد توجه دانشگاهیان را به خود جلب کرد. گرچه او به زودی با عدم مدارای روحانیان روبرو شد و نقدهایش به دین رسمی فقیهانه سبب شد از دانشگاه اخراج گردد و به انواع ناملایمات گرفتار آید. اما از سوی گروه بزرگی از جامعه به ویژه طبقه ی متوسط، مورد اقبال قرار گرفت. اما روحانیان نمی خواستند تجربه شریعتی را یک بار دیگر تکرار کنند. اگر در آن ایام توانایی مبارزه مستقیم و حذف مرحوم شریعتی را نداشتند ، اما دیگر دلیلی برای تحمل دکتر سروش و آرای او نمی دیدند. آنان قدرت سیاسی را بر قدرت دینی شان افزوده بودند و همه ی قفل ها را به مدد این دو قدرت باز می کردند.
✍️ علی زمانیان - خرد منتقد

#روحانیون #روشنفکران
✅ #سیاست_شناسی
@politicology