🌿🌺 روزنوشت.. 🗓 سیاست جدید کشتیبان یا شبیخون فرهنگی …. ✍️ محسن زینلی پور

🌿🌺 روزنوشت

🗓 سیاست جدید کشتیبان یا شبیخون فرهنگی...
✍️ محسن زینلی پور

👈در دوران ناصر الدین شاه قاجار همه ساله در یک روز خاص از فصل بهار در منطقه سرخه حصار تهران برنامه ی مفصلی برای پختن آش شله قلمکار با حضور شاه و درباریان و بزرگان حکومتی برگزار می شد و تمامی بزرگان حکومت و دربار در پختن این آش به نحوی کمک میکردند که خود را خدمتگزار شاه معرفی کنند. پس از پخته شدن آش نیز سفره ی بزرگ و دور ودرازی پهن می شد و کاسه هایی در اندازه های مختلف از آش پر می شد و به هر یک از وزرا، امرا، بزرگان و صاحب منصبان مملکتی و حکومتی، بر حسب موقعیت و جایگاهی که داشت کاسه ای بزرگ، متوسط یا کوچک از آن آش تعلق می گرفت و همه تظاهر می کردند که آش را با کمال میل و اشتها می خورند. نکته ی جالب اینجا بود که با پایان یافتن آش، هر یک از حاضران مجبور بود کاسه ی خود را از سکه طلا و اشرفی پر کرده و به شاه تقدیم کند و از آنجا که میزان سکه ای که در کاسه ریخته می شد هزاران برابر بهای آن آش بود، کم کم بر سر زبان ها افتاده بود که «کاسه از آش داغ تر است»
🔺یکی از بزرگترین مشکلات مدیریتی در جوامع در حال توسعه این است هرگاه مدیری تغییر یافته و کشتیبان را سیاستی دگر آمده است، همه چیز از اصل و اساس تغییر یافته تا جایی که در برخی موارد، مسیر حرکت، تغییر 180 درجه ای به خود دیده است. دانشگاه آزاد هم کشتی بزرگی است و صد البته که با تغییر کشتیبان، سیاست ها نیز تغییر می کند اما به نظر میرسد که برخی اقدامات مدیران جدید، مبنا و مصلحتی غیر از اصلاحات لازم ساختاری و بهبود وضعیت فعلی دانشگاه داشته باشد و بیراه نباشد که آن را شبیخون فرهنگی بنامیم.
انتخاب افرادی با سابقه نظامی گری به سمت مشاور دانشگاه، عضویت امامان جمعه هر شهر در هیات امنای دانشگاه ازاد، اخراج گسترده روزنامه نگاران و خبرنگاران باسابقه ی رسانه ها و خبرگزاری های وابسته به دانشگاه آزاد، اخراج بی سر و صدای طیف خاصی از اساتید با تجربه و سابقه داری که مورد تایید وزارت علوم و مشغول تدریس در دانشگاه های دولتی هستند و خلاصه ی کلام، جا به جایی اتوبوسی مدیران به سبک احمدی نژادی، سرخط اقداماتی بوده که جامعه از آنها خبردار شده است. البته که این اقدامات، بخش علنی و آشکار سیاست ها و تصمیماتی هستند که نخستین نتیجه ی آنها پاشیدن رنگ یکجانبه گرایی، بستن فضا به نفع یک نگرش خاص و امنیتی شدن محیطی است که تا به امروز بزرگترین نیاز مبرم آن شادابی و نشاط و اندیشه ورزی مبتنی بر تسامح و تضارب آرا بوده است.
دانشگاه آزادی که امروز 250 میلیارد دلار سرمایه، 400 واحد دانشگاهی و بیش از یک میلیون و ششصد هزار دانشجو دارد، یک سرمایه بزرگ ملی است که با پرداخت شهریه از سوی 6 میلیون فارغ التحصیل این دانشگاه شکل گرفته است. (چرا که این دانشگاه اجازه ی فعالیت اقتصادی ندارد) مدیریت این سرمایه بیش از هرچیز نیازمند همراهی، همدلی و کمک گرفتن از طیف وسیع نخبگان عرصه ی علم و فرهنگ کشور است که مدیر فعلی این دانشگاه در زمان ریاست خود بر دانشگاه تهران با افتخار تمام ثابت کرد که بدان اعتقادی ندارد.
در جدیدترین اخبار از روند تحولات دانشگاه آزاد، بحث اخراج اساتید باتجربه ای بود که از میان آنها شاید کمتر استادی به اندازه ی دکتر صادق زیباکلام یا دکتر رضا داوری اردکانی یا دکتر گودرز افتخار جهرمی نزد جامعه شناخته شده باشد. بیشتر این اساتید یا به میل شخصی و یا به جهت آنکه صاحب تریبونی برای اطلاع رسانی پیرامون آنچه بر آنها رفته است، نبوده اند، در بی خبری جامعه، راه خانه نشینی در پیش گرفته و عطای دانشگاه آزاد را به لقایش بخشیده اند. نمی دانیم با آنها و با خبرنگاران اخراجی از رسانه های دانشگاه آزاد چگونه رفتار شده و با چه میزانی از تحقیر و توهین، پاداش خدمت چندین ساله خود را دریافته اند. نمی دانیم تبعات فردی، اجتماعی و اقتصادی این اخراج ها دقیقا چه بوده و تا چه اندازه. اما می دانیم وقتی استاد 25 ساله ی این دانشگاه می گوید: « اگر در مرغداری کار می‌کردم شأن بیشتری برایم قائل می‌شدند!» چه برحال این دانشگاه و اساتید و دانشجویانش گذشته و خواهد گذشت.
آنها که تمام تلاش خود را این گونه مصروف شبیخون فرهنگی در دانشگاه آزاد کرده اند، در حال پر کردن کاسه ی بزرگی هستند که خیلی خیلی داغ تر از آش است و کمترین نتیجه اش بر باد رفتن یکی از سرمایه های ملی مردمی که از سفره خود زده و شهریه دانشگاه فرزندانشان را پرداخته اند.

#روزنوشت دهم اسفند 1396
✅ #سیاست_شناسی
@politicology