‍ ❇️✴️ ‍ «عباس میرزا، سردار دردآشنای ایران». ✍️مهدی تدینی

‍ ❇️✴️ ‍«عباس میرزا، سردار دردآشنای ایران»
✍️مهدی تدینی

⬅️نمی‌‌دانم اگر خاندان قاجار نبود ما ایرانیان چه کسی را بابت عقب‌ماندگی‌مان لعن می‌کردیم. نام شاهان و شاهزادگان قاجار مترادف خیانت و سستی و شکست شده و این سنتی است که از دوران پهلوی اول، و چه‌بسا پیش‌تر رایج شده است. آن‌قدر به قاجار تاخته‌ایم که دیگر باورمان نمی‌شود قاجار سودی هم برای ایران داشته‌اند! این هم از کژاندیشی‌های ما در بارۀ تاریخمان است.

🔸دیروز در سخنرانی رئیس‌جمهور در ۲۲ بهمن شاهان قاجار خائن نامیده شدند. در میان همۀ شاهان و شاهزادگان قاجار به یاد عباس میرزا افتادم، سرداری که بازندۀ بزرگ ما ایرانیان در برابر روس‌ها بود، اما مگر می‌توان از عباس میرزایی خرده گرفت که همۀ عمرش را در اردوکشی برای مرزهای ایران گذراند و چوب عقب‌ماندگی و ضعف یک ملت را خورد؟ در میان همۀ مردان قاجار دوست‌داشتنی‌ترین مرد همان بازنده‌ترینشان است: عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی‌شاه.

🔸بی‌تردید باید تاریخ را از نو بخوانیم و از «خدمات قاجار» سخن بگوییم. تمام قرن نوزدهم ایران زیر سایۀ قاجار گذشت. نیمۀ اول آن پرشکست اما عزتمندانه، نیمۀ دوم آن آرام و بی‌تنش، اما رخوت‌بار بود. ولی برای این‌که قرن نوزدهم ایران را به درستی درک کنیم، باید آن را با قرن هجدهم‌مان مقایسه کنیم! از ۱۷۲۲ که صفویه سقوط کرد، ایران روی آرامش به خود ندید، هر از گاهی فرمانروایی با زور شمشیر گوشه‌ای از ایران را مال خود می‌کرد ولی به زودی آن را در جنگ به حاکمی دیگر می‌باخت. ثبات دوران نادری هم که گذرا بود. شاید یکی از دلایل اصلی عقب‌ ماندن ما ایرانیان این بود که قرن هجدهم را به بدترین شکل گذراندیم؛ قرنی که باید صرف خودآگاهی می‌شد، صرف جنگ قدرت در داخل شد. این آشفته بازار را سرانجام قاجارها پایان دادند، باز هم با زور شمشیر.

🔸۱۷۹۶، چهار سال مانده به آغاز قرن نوزدهم، آقامحمدخان تاج‌گذاری کرد. احمدشاه، واپسین شاه قاجار در ۱۹۲۵ برکنار شد، اما شاید پایان واقعیِ سلطنت قاجار را بتوان زمان برکناری محمدعلی شاه پس از به توپ بستن مجلس، در سال ۱۹۰۹ دانست. به این ترتیب قرن نوزدهم ما به کل قجری بود. مهم‌ترین نکته این است که در ایران هیچ خاندانی نمی‌توانست «به طور تصادفی» حاکم شود، قاجار اگر حاکم شدند زبده‌ترین، منسجم‌ترین و توانمندترین خاندان بود.

🔸اما قاجار با دوران امپریالیسم اروپایی روبرو شد. ایران و روسیه چهار بار با هم جنگیدند که سه بار آن در دوران قاجار بود. ایران به طور مستقیم با ابرقدرتی اروپایی، یعنی روسیه درگیر شد و توان ایران در حدی نبود که بتواند از پس روسیه برآید. قرن هجدهم، وقتی ما درگیر آشوب بودیم، روسیه در پی اصلاحات پتر کبیر به ابرقدرت تبدیل شده بود. همۀ تلاش قاجار این بود که کل میراث صفویه را زنده کند، اما دو قرن گذشته بود! شکوه صفویه برای قرن شانزدهم و هفدهم بود و اکنون قرن نوزدهم بود. روزگار عوض شده بود. نخستین کسی که این تغییر را فهمید عباس‌ میرزا بود.

🔰پی‌یر آمِدی ژوبر، دیپلمات فرانسوی، نقل می‌کند که عباس میرزا به او گفته بود:
«ای مرد بیگانه... مردم فتوحات مرا می‌ستایند، ولی من خود از ناتوانی خویش آگاهم... چه شهری را تصرف کرده‌ام!!؟ چه انتقامی گرفته‌ام از کسانی که بر سرزمین‌های ما دست انداخته‌اند!!؟ یک مشت سرباز اروپایی تمام دسته‌های سپاه مرا با ناکامی مواجه ساخته و با پیشروی‌های تازۀ خود ما را تهدید می‌کنند. آن چه قدرتی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است. دلایل پیشرفت شما و ضعف ثابت ما کدام است!!؟ شما هنر حکومت کردن، هنر پیروز شدن، هنر به‌کارانداختن همۀ وسایل انسانی را می‌دانید. اما ما گویی محکوم شده‌ایم در منجلاب جهل غوطه‌ور باشیم و به زور دربارۀ آیندۀ خود بیندیشیم... ای بیگانه به من بگو چه باید بکنم تا جان تازه‌ای به ایرانیان بدهم. آیا من هم باید مانند تزار مسکو که کمی پیش از این از تختش پایین می‌آمد تا شهرهای شما را تماشا کند از ایران و تمام این دستگاه پوچ ثروت دست بکشم!!؟ یا بهتر آن است که مرد خردمندی جستجو کنم و هرچه را که شایسته و بایستۀ یک شاهزاده است از او بیاموزم!!»(نصری، رویارویی با تجدد، ۲۰-۲۱)

🔸عباس میرزا این عقب‌ماندگی را درک کرده بود و برای یادگیری از اروپائیان بسیار کوشید. گرچه حتا برای تولید سلاح هم باید اثبات می‌کرد تولید اسلحه به سبک غربی به نفع اسلام است زیرا متهم می‌شد به مصاحبت با نامسلمانان. پیش از ناسزا گفتن به قاجار باید به یاد آوریم، تقریباً در همان سال‌های شکست ایران از روس‌ها، ناپلئون با چند کشتی به مصر آمد و تا قلب شام را تصرف کرد و از حاکمان پرادعای عثمانی هیچ برنیامد!!! گناه قاجار این بود که نفت نداشتند تا بفروشند و کشورداری کنند!!!

✅ #سیاست_شناسی
@politicology