☸❇️‍ خان مصیب!. ✍ مجمد حسین کریمی پور

☸❇️‍ خانِ مُصيّب!
✍ مجمد حسین کریمی پور

آقا مصيب در زندگيش يك قانون طلائي داشت: "خان" اونه كه چاشتش كلّه باشه، ناهارش كوفيده، شومش قرمه پر دنبه.. خلاص!

از وقتي تونسته بود آفتابه ورداره، هدف مصيب از نفس كشيدن، يه چي شد: اينكه ”خان" بشه.

مصيب مثل آقاش، حمّال بازار بود. ولي حالا يك" رويا" داشت. دو برابر باباش كار كرد، سراغ منقل و ضعيفه جات هم نرفت. پول جمع كرد و سنه ٤٠ وانت خريد، سنه ٤٤ كاميون ... حلال حروم هر جور شده، سنه ٥٠، هف تا كاميون داشت. دستش زير سر شوما!

وقتي كاميوناش هف تا شد ، يه شبي نه گذاشت و نه برداشت و گفت: " عيال! دوره گدا گدولي تموم! گمونم خان شدم.. از فردا ، صباح كلّه- ناهاري كوفيده- شومم قرمه و دنبه. افتاد؟"
بلقيس هم كه يك عمر نخورده بود تا آقاش جمع كنه، از خدا خواسته، قر و قنبيلي اومده بود كه: چش، خان! اوفتاد!

سال اول خوب بود. همه پروار شدند. سال دوم نق و نال شروع شد. بچه حسرت كله جوش و كوكوي همسايه رو داشت و بلقيس، زهرماري، هوس ميرزا قاسمي و جغول پغول مي كرد. اما مرغ مصيب يه پا داشت: " مطبخ خان، دكّون زير بازارچه كه نيس! غذاش بقاعده اس! كلّه، كوفيده، قرمه.. اونم چي؟ پر دنبه! " بلقيس راه جلو پاش گذاشت كه اگه خاني، فاستوني بپوش، باغ بخر، اتول مرسندس سووار شو ، ينگه دنيا و ارووپ برو.. ولي مصيب اينا رو خان خاني نمي دونس.

زنك مستاصل هرچي آخوند و معلم و پير و پهلوون تو محل بود، ريسه كرد واسه مصيب رفتن منبر. ولي كسي حريف نشد. نه از جذبه قاعده زندگي يعني خان شدن، كاسته شد. نه در ايمانش به رابطه بديهي دو مقوله خانيت و سه وعده، خلل اوفتاد!

سال سوم بلقيس گذاشت رفت و ديگه بر نگشت. خان دختر ترشيده "حشمت كله پز" رو عقد كرد و داد شيخ، برنامه مطبخ رو شرط ضمن عقد كرد زير قباله! سال پنجم تك پسر خان از نقرس يا هرچي، باد كرد و مرد.

مصيب به چربي خون و فشار و سرگيجه و ضعف و تب و تهوع مبتلا شد. مشت مشت قرص مي خورد. فصد و تنقيه اش تعطيل نمي شد. پر بحلقش مي برد و بالا مي آورد. ولي مرام سه وعده اي خان و خان بازي را ول نكرد تا پنجاه سالگي، بي وارث مرد و كاميوناش موند دست راننده ها كه دعاگوي خان باشن.

🔺حالا حكايت ماست و حكومتمان. اهداف راهبردي حكمراني ايراني، مثل خرد كردن دهان استكبار و پس گرفتن خاك مردم فلسطين ، بذاته هيچكدام بد نيستند. اما آيا بايد اولويت هاي يك ملت متوسط در حال رشد شوند، لو بلغ مابلغ ؟
آيا مردم ايران به صرف آنكه حكومتشان تعدادي اهداف ايدئولوژيك را اولويت ايران مي داند، از آنچه بر سر معيشت، اقتصاد، سلامت، آب، محيط زيست و آينده شان مي رود، چيزي نگويند ؟

نه چنين است به گمان من. با مصيب ها مان بايد از درد ها و اولويت هامان سخن بگوييم. بگوييم خاني به سه وعده نيست. بزرگي به مردي و مردانگي و آبادگري و بلندنظري و اعتدال و عدالت و رعيت پروري است. نشان دهيم آثار اين رژيم غذايي تمام جوارح بدن رنجور ايران را درگير كرده.

اينهمه سال، آنها را نبايد با توهماتشان وامي نهاديم. خود و ما را دارند دستي دستي، بباد مي دهند. حالا بايد آنقدر بگوييم تا برگردند، قبل از آنكه روزگار با طهران آن كند كه بر كابل و بغداد و حلب رفت.

وقت تنگ، است.
به اين گنبد طلا،
به اون سبييل همايوني، قسم...

🔸منبع: کانال تلگرام نویسنده
✅ #سیاست_شناسی
@politicology