🌺🍃. 🍃.. چند شب پیش عنکبوتی را که گوشه‌ی اتاق خوابم تار تنیده بود دیدم

🌺🍃
🍃

چند شب پيش عنكبوتی را كه گوشه ی اتاق خوابم تار تنيده بود ديدم. 🕸
خيلی آرام حركت می كرد گويی مدت ها بود كه آنجا گير كرده بود و نمی توانست برای خودش غذايی پيدا كند.💥
❄️با لحنی آرام و مهربان به او گفتم:
"نگران نباش كوچولو الان از اينجا نجاتت می دهم."

❄️يك دستمال كاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم و در باغچه ی خانه مان بگذارمش.
اما مطمئنم كه آن عنكبوت بيچاره خيال كرد من می خواهم به او حمله كنم چون فرار كرد و لابه لای تارهايش پنهان شد.🕸
به او گفتم : "قول می دهم به تو آسيبی نزنم". ☺️

❄️سپس سعی كردم او را بلند كنم.
عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل يك توپ جمع شد و سعی كرد لابه لای تارهايش پنهان شود.🕸
❄️ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتی نمی كند.💥
از نزديك به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است. بسيارغمگين شدم.😞

عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه كنار يك بوته گل سرخ گذاشتم.

❄️ به نرمي زير لب زمزمه كردم: " من نمی خواستم به تو صدمه ای بزنم می خواستم نجاتت بدهم متاسفم كه اين را نفهميدی."😔

درست در همان لحظه فكری به ذهنم خطور كرد.
✍ از خودم پرسيدم آيا اين همان احساسی نيست كه خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟
از اينكه شاهد دست و پا زدن و درد ها و رنج های ماست آزرده می شود و می خواهد مداخله كند و به ما كمك كند و ما را از خطر دور كند اما مقاومت می كنيم و دست و پا می زنيم و داد و فرياد سر می دهيم كه: چرا اينقدر ما را مجبور می كنی كه تغيير كنيم؟

✍آرے اگر خودمان را به دست خداوند که وجود پر مهر مولایمان است بسپاریم✨
زیباترین جایگاه را برایمان فراهم خواهد نمود...✨
بیاییم به او اعتماد کنیم..✨


@rahe_aseman


🍃
🌺🍃