🌸🎀🌸🎀🌸🎀🌸.. ✍ حکایتها و داستانهای آموزنده.. 🔹 غلامی کنار پادشاهی نشسته بود

🌸🎀🌸🎀🌸🎀🌸

✍ حکایتها و داستانهای آموزنده

🔹 غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند.

🔹 مدتی گذشت...،

🔹 پادشاه از غلامش پرسید:«اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟»

🔹 غلام گفت: «مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»🍒

#داستانک

🔸 جهت مطالعه مطالب بیشتر تشریف بیارید اینجا 👇

🌹 @rahe_aseman

🎀🌸🎀🌸🎀🌸🎀