🌾🌿🌾 …. 💞حضرت عیسی بن مریم (ع) با جمعی در جائی نشسته بود،

🌾🌿🌾



💞حضرت عیسی بن مریم (ع) با جمعی در جائی نشسته بود،
❄️مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت،
💞حضرت عیسی (ع) به اطرافیان خود فرمود:
❄️شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست؟

🎯ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند.

💞او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود:
❄️هیزمت را باز کن،
❄️وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید.

💞حضرت (ع) فرمود:
این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟

❄️گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت،
❄️قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.


💞حضرت (ع) فرمود:
❄️در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت
❄️و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود...

📚تفسیر نمونه، ج 3، ص 223




https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w

🌿🌾🌿