از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی. می زند بر دل من شور محبت گاهی. شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم

از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی
می زند بر دل من شور محبت گاهی
شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم
میچِشَم از غم هجران تو تربت گاهی
سائلم... هر سحر از دور سلامت دادم
شهریارا نظری کن به گدایت گاهی
عبد دربار توام شکر، خدا را... اما
کربلایی بده از باب رفاقت گاهی
حاجتم چیز کمی نیست به من حق بده که
می کشانم سخنم را به شکایت گاهی
مرغ بی بال و پرم دانه نمی خواهم که
بده در کنج حرم اذن اقامت، گاهی
بدم اما تو کریمی و برای تو بد است
ندهی دست گدا برگ زیارت، گاهی
در حریم تو کریمان همه زانو زده اند
چه حریمی... چه بهشتی... چه زیارتگاهی
هدف عاشق بیچاره مقرب شدن است
گاه با روضه و با ذکر فضیلت گاهی
کوه کَن گشتنِ فرهاد به ما ثابت کرد
می رسد در ره معشوق مشقت گاهی
بعد از این جای ضریح تو که رؤیام شده
می زنم بوسه بر این پرچم هیئت گاهی
اثرش بیشتر است از همه ی نافله ها
با توسل به شما اشک مصیبت گاهی
هر دو سخت است دلم را زده آتش، گاهی...
روضه ی تشنگی و روضه ی غارت گاهی
نیزه دار آمده پس لب نگشا بهر دعا
می گذارد اثرش را خود نیت گاهی
از تعجب همه گفتند: "رقیه... او بود؟!"
کودکِ پیر شود موجب حیرت گاهی
دق‌ دهد دیدن نعش پدری دختر را
بدتر از درد یتیمی و اسارت گاهی
نوكر نوشت :
يا اباعبدالله
قطره ای نیست که با لطف تو دریا نشود
عاقلی نیست که از عشق تو شیدا نشود
شب جمعه ست دلم کرببلا میخواهد
گره ای نیست که با دست شما وا نشود...
صلي الله عليك يا سيدنا الشهيد يا اباعبدالله الحسين
سلام و عرض ادب و صبح بخير...روزگارتون حسيني
@rahe_aseman🌸