🌹💞🌹💞🌹💞🌹 … شبے بود و پدر خفتہ بود،

🌹💞🌹💞🌹💞🌹

#داستانک
@rahe_aseman

✍نیمہ شبے بود و پدر خفتہ بود،

🔻پسرش نیز در اتاق بود اما از شدت اضطراب و پریشانے نمے خوابید.

🔻پدر بیدار شد و دلیل را از پسرش جویا شد؛

🔻پسر گفت: فردا روز آخر است و باید تڪالیف یڪ هفتہ ے خود را بہ معلم عرضہ ڪنیم، اما من آمادہ ننمودہ ام.

🔻پدر این را شنید و بیهوش شد.

🔻ساعتے بعد بہ هوش آمد و وقتے پسر دلیل بیهوش شدنش را پرسید گفت:

🔻تو مے خواهے تڪالیف یڪ هفتہ را بر معلم عرضہ ڪنے و از اضطراب نمے خوابے اما من باید تڪالیف هفتاد سال زندگے را براے خدا عرضہ ڪنم و آسودہ خفتہ ام...

‍💎 إِنّٰا نَحْنُ نُحْيِ اَلْمَوْتىٰ وَ نَكْتُبُ مٰا قَدَّمُوا وَ آثٰارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنٰاهُ فِي إِمٰامٍ مُبِينٍ ﴿۱۲سوره مبارکه یس﴾

🔸برای مطالعه #داستانک ها
🔸و مطالب بیشتر تشریف بیارید
🔸کانال خـ❤️ـدای مهربان🔻

🎁 https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w

🌹💞🌹💞🌹💞🌹