🌾🌿🌾 ….. نخواه گناه کنی!، گناه نمیکنی.!

🌾🌿🌾



#تلنگر
نخواه گناه کنی! ، گناه نمیکنی .!


✍یه جوون زیبایی بود به نام ابن سیرین شغل این جوون پارچه فروش بود ، مغازه هم نداشت ...
❄️فقط یه سبد داشت که رو سرش میذاشت و تو این کوچه ها را میافتاد و كاسبي مي كرد
وگاهي هم براي رفع خستگي گوشه اي مي نشست و بساطش را كناري پهن مي كرد.

❄️از قضا زن جوانی عاشقش شده بود و تصمیم گرفته بود او را به دام بندازه .این بود که رفت پیش ابن سیرین و گفت :" من شوهرم مریضه ، لباس میخوام براش بخرم اما میخوام به سلیقه خودش باشه .بساطتو جمع کن پاشو بریم پیش شوهرم ... "

❄️ابن سیرینم قبول کرد و با آن زن راهي خانه شان شد.زن وارد شد و ابن سیرین هم یا الله گويان پشت سرش وارد خونه شد.اتاق اول راگذراند ،دومی را هم همین طور،رسید به اتاق سوم ...دید نه بابا مثلی که اینجا هیچ خبری نیست .
❄️رو کرد به به اون زن و گفت : " پس شوهرت کجاست .؟
اون زن هم خيلي راحت گفت : " من که شوهر ندارم .بعد به ابن سيرين گفت : ببین اینجا خونه ی منه ، تو هم الان تو خونه ی منی ، اگه آماده برای گناه نشی و در اختیار من نباشی داد میزنم که مزاحمم شدی .

❄️ابن سیرین يكباره متوجه شد در باتلاقی افتاده که هر چی بیشتر دست و پا بزند بیشتر فرو خواهد رفت .
این بود که رويش را کرد به سمت آسمان و گفت :
💞" ای خدا تو که میدونی من اهل این کارا نیستم پس خودت نجاتم بده "
در همين حال یك فکری به خاطرش رسید ، گفت :
❄️" باشه نياز نيست داد بزني ، من آماده میشم براي گناه ، فقط به من بگو دستشویي خانه کجاست ! "
آن زن هم با اين خيال كه او راضي شده محل دستشویی را نشون داد
❄️ابن سیرین رفت داخلش ؛ و تا تونست از نجاسات اونجا برداشت و به خودش مالید ... ! ؟و اومد و یك گوشه نشست .
❄️دختره تا وارد اتاق شد ، دید چه بوی بدی میآد ...😰
رويش را برگردوند و ابن سیرین را در آن وضع دید ، گفت :" چرا خودتو اینجوری کردی ؟ "
❄️ابن سیرین گفت :
" این تجسم عملیه که ازم میخواستی انجام بدم ! "
❄️آن زن با عصبانيت و ناراحتي ابن سیرین را با همون وضع از خانه خود بيرون كرد .

👈🏻چقد سخته آدمو با اون قیافه تو خیابونا ببینند !!!
ولی نه ... !
خدا آبروی بنده ای رو که حرمت حفظ کنه ، نمیریزه

👈🏻میگین چه جوری ؟
حالا میگم :
ابن سیرینم با همون قیافه از خونه اومد بیرون ،
☘اما :
انگار اون روز و آن ساعت همه مردو مرده بودن ؟ !
هیچ کس ابن سیرین را با اون قیافه ندید ،از آن روز به بعد از اون بوی خوشی استشمام می شدو خداوند علم تعبیر خواب رو بهش عنایت فرمود

ميدونيد چرا ؟؟
"چون حفظ حرمت کرده بود و به نفس خودش به ياري خدا غلبه كرده بود

⛔️دوستای خوبم..!! اگر ما هم نخوايم گناه كنيم ؛ مي تونیم
ترک گناه سخته ولی ممکنه!

🔸جهت مطالعه #نکته_های_ناب
#دستورالعمل ها، #داستانک ها
ومطالب بیشتر تشریف بیارید اینجا👇


https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w

🌾🌿🌾