🌾🌿🌾 …. اجازه می‌دهی بروم یک سری بزنم به رفقیم یعنی به بدنم؟

🌾🌿🌾



‍ در روایت معتبر عجیبی دیدم موقعی که انسان فوت می کند، وقتی که او را خاک کردند، سه روز بعد، آن روحی که در آن بدن هست، می گوید: «پروردگارا! اجازه می دهی بروم یک سری بزنم به رفقيم يعني به بدنم؟ آخر هفتاد سال ما با هم بودیم. برویم سری به آن بزنیم و ببینیم در چه حالی است؟» می گویند: «برو». روح ما می آید و می بیند عجب بدنی؟! ورم کرده و خونابه از دماغ و چشم‌ها و گوش‌ها دارد بیرون می ریزد. با خودش می گوید: «عجب! من برای این بدن، به سر و مغزم می زدم؟!» بعد بالای سر او می نشیند و یک مقداری گریه می کند و می رود. روز پنجم، دوباره اجازه می گیرد که یک سری به بدنش بزند. می¬آید و می بیند که عجب! بدن تغيير کرده و خون و چرک و کثافت هم اطراف آن را گرفته است. یک مقداری گریه می کند و می¬رود. روز هفتم باز هم اجازه می گیرد و مي رود؛ می بیند موها ریخته و بدن متلاشی و گوشت‌ها از استخوان‌ها جدا شده و سرو کله¬ کِرم‌ها هم پیدا شده است و شروع به خوردن کرده اند. خیلی گریه می کند که یک عمر، من برای این بدن می دویدم و می خواستم رضایت آن را فراهم کنم، عیش و نوش آن را فراهم بکنم.

📚(كفايه الموحدين، ج4،ص254 ( به نقل از مجمع المعارف).)


@rahe_aseman
🌾🌿🌾