🌺🍃💫💫💫💫💫💫 …🌟حضرت رسول اکرم (ص) نزد جوانی در وقت وفات او حاضر شدند، سپس به او فرمودند:

🌺🍃💫💫💫💫💫💫


🌟حضرت رسول اکرم (ص) نزد جوانی در وقت وفات او حاضر شدند ، سپس به او فرمودند :

💝بگو « لا اله الا الله » ،
🌾اما زبان جوان بسته شد و نتوانست بگوید . 🌾هر چه حضرت تکرار کردند ،او نتوانست بگوید ؛

🌹سپس حضرت (ص) به آن زنی که نزد سر آن جوان بود فرمودند :

🌺آیا این جوان مادر دارد ؟ عرض کرد : بلی ، من مادر او هستم . فرمودند : آیا تو از او ناراحت وخشمناک هستی ؟

🍃گفت : بلی ، الان شش سال است که با او صحبت نکرده ام ! حضرت فرمودند : از او راضی شو .

🕸آن زن گفت : « رضی الله عنه برضاک یا رسول الله » و چون این کلمه را که دلالت بر رضایت او از پسرش می کرد ، گفت ، زبان آن جوان باز شد .

✍حضرت (ص) به او فرمودند : بگو « لا اله الا الله » . سپس حضرت (ص) فرمودند : چه می بینی ؟

⚡️جوان گفت : مرد سیاه قبیح المنظری را می بینم که با جامه های چرک و بوی گندیده و بد نزد من آمده و گلو و راه نفس من را گرفته .

💝حضرت (ص) فرمودند :

❄️ بگو « یا مَن یَقبَلُ الیَسیرَ وَ یَعفُو عَن الکَثیرِ إقبَل مِنّی َالیَسیرَ وَاعفُ عَن الکَثیرَ إنَّکَ أنتَ الغَفُورُ الرَّحیمُ .»

⚡️آن جوان این کلمات را گفت . آن وقت حضرت (ص) به اوفرمودند : نگاه کن چه می بینی ؟
🌚گفت : می بینم مردی سفید رنگ ، نیکو صورت ، خوش بو ، با جامه های خوب نزد من آمده و آن سیاه پشت کرده و می خواهد برود .

💫 حضرت (ص) فرمودند : این کلمات را تکرار کن و او تکرار کرد . حضرت (ص) فرمودند : چه می بینی ؟
🌝 عرض کرد : دیگر آن سیاه را نمی بینم و آن شخص سفید نزد من است . پس در آن حال آن جوان وفات کرد .


🎋بحارالانوار : ج 74 ، ص 75 ، ب 2 ، ح 68.🎋

@rahe_aseman

🌺🍃💫💫💫💫💫