عشق او قطعا مرا قلبا مسلمان کرده است. نوکری اش رتبه‌ام را به ز شاهان کرده است

عشق او قطعاً مرا قلباً مسلمان کرده است
نوکری اش رتبه ام را به زِ شاهان کرده است
هر زمان باران لطفش می‌رسد بر قلب من
این بیابان را ز رحمت چشمه ساران کرده است
عیش من ذکر حسین و نوش من چای عزا
عیش و نوشم را فراهم بر سرِ خوان کرده است
گریه در سوگش تمامیِ گناهان مرا
یک شبه تبدیل بر نیکی و احسان کرده است
انتخاب نوکران او به دست فاطمه ست
فاطمه این خیر را در روضه مهمان کرده است
گرچه از کرب و بلا دورم، خدا را شاکرم
چون که من را رعیت شاه خراسان کرده است
آنکه خود گفته ست بر جدم فقط گریه کنید
سالیانی گریه بر ارباب عطشان کرده است
داشت جانی در بدن وقتی سرش را می‌برید
ضربه‌های شمر، زینب را پریشان کرده است
سر جدا شد، مادرش در گوشه ای از حال رفت
ناله‌های « یا بنیّ » باز طوفان کرده است
نوكر نوشت :
تا حُسین ارباب باشد خوش به حال نوڪرش...
لحظۀ جان دادنش آید به بالای ســــرش...
بعد خدمت در حسینیه به پاس نوکرۍ...
جنّـتش امضاء شود با دست زهراء مـــادرش...
صلي الله عليك يا سيدنا العطشان يا اباعبدالله الحسين
سلامٌ عليكم و رحمة الله...صباحكم حسيني
@rahe_aseman🌸