🌾🌿🌾 …. ☀️ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):

🌾🌿🌾



☀️ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :

🍃 من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم

🍃 وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع 3-4 ساله بود
این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید

🍃 چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت : سوارش می کنیم ما خیابان 17 شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند

🍃 من ناراحت شدم گفتم
این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمی‌شود و رفتم؛ خب کار بدی کردم


🍃 مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم
بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم

🍃 ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی می‌کند
ما این اشتباه را کردیم، همان جا هم گرفتار شدیم

🍃 در همان لواسانات منبر رفتیم. چیزهایی گفتیم یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم

🍃 یک دختر بی حجاب بود. شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند.
یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون

✨گرفتاری درست شد یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است
آن سال خیلی به من فشار آمد. حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند ✨

نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است.



@rahe_aseman
🌾🌿🌾