خداوندا، پنچره ى نگاهم را، رو به سوى تو مى گشایم، تا با تو آغاز شود روز من

خداوندا ، پنچره ى نگاهم را ، رو به سوى تو مى گشایم ، تا با تو آغاز شود روز من

چقدر خوب است شستن دل به باران عشق

تا رها شوم از زنجیرهایى که نفرت و رنج بر پایم مى زند

تا زلال نگاهم بزداید پرده ى غبار گرفته ى فاصله را تا تو

تا بشویم رنجش ها و دل خوریها را

تا ببخشایم گله هاى دیروز و امروز

پدرم ، مادرم ، گناه نرسیدن هاى من برتو نیست ، که هر چه بوده و هست از من است آن روزهایى که گمان مى کردم . تنها مانده ام

حامى و پشتیبان من ، خداوندى بود که تو مرا به او سپرده بودى

اسطوره ام آن گیاه سبزیست که لا بلا ى سنگ هاى سخت مى روید .

مى بخشمتان اى تمام آنان که خودتان بودید و هستید نه آن که من مى خواستم

و مى بخشم خویشتن را ، که خانه ى دل مکدر شد بى حضور عشق سال ها

و این پایان عیب جویى و آغاز عشق ها

خداوندا ، بگشاى دروازه ى قلبم را با کلید معجزه ى بخشیدن

الهى ، دل و جانم گشوده است امروز بیا و بنشین بر طلوع جان من

@rahe_aseman 🍃🌻🍃