🌾🌾🌾 …. ✍ مردی می‌خواست کاملا خدا را بشناسد

🌾🌾🌾



✍ مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد .
❄️ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت ، اماهرچه جلوتر رفت گیج تر شد.
افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید .
❄️خسته و نا امید راه دریا را در پیش گرفت .
❄️کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت .
مرد پرسید : (چه می کنی؟) کودک جواب داد : (به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم)
❄️تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید ،...

☘اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد ! فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود .
👌به کودک گفت : (من و تو یک اشتباه را مرتکب شده ایم)


🎯مولوی می گوید :
((هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید آن خداست))



https://telegram.me/joinchat/A6bBgzv2NvgCRzKpJ-VT3w

🌾🌾🌾