🔶جامعه شناسی اسلام.. وی در خاتمه یکی از کتاب هایش به نام «دراسة فی سوسیولوجیا الاسلام» می‌نویسد:

🔶جامعه شناسی اسلام

از مهم ترین پژوهشگرانی که به "جامعه شناسی اسلام" پرداخته اند، "علی الوردی" جامعه شناس عراقی است. وی در خاتمه یکی از کتاب هایش به نام "دراسة فی سوسیولوجیا الاسلام" می نویسد:
وردی علت این وضعیت را تقابل ایده آل/واقعیت دانسته است. بدین توضيح كه اسلام در آغاز به عنوان یک جنبش ایده آل گرا و انقلابی مردم را به ارزش های والایی که یگانه راه حل مشکلات اجتماعی می‌دانست فرا می‌خواند و برای همین غالبا مستضفان جامعه به اسلام می‌گرویدند. اما اسلام برای گسترش سلطه خودش نیاز داشت که ثروتمندان را نیز با خود همراه کند. با افزایش پیروان و مهم‌تر شدن مصالح دنیوی و درآمدن دین در رأس قدرت، این مشکل رخ داد که حفظ قدرت به محافظه کاری و علاج مشکلات جامعه به انقلابی گری نیاز داشت و این دو با هم ممکن نبودند.
به نظر وردی همه ادیان در گذر زمان و با تبدیل شدن از جنبش به نهاد دینی، بیشتر از پیش واقع‌گراتر مي‌شوند و با واقعیت های اجتماعی هرچند خلاف ایده آل های نخستین شان باشد بيشتر کنار می‌آیند.

علی الوردی تقابل شیعی/سنی در تاریخ اسلام را از اساس تقابل ایده آل/واقعیت می داند. به نظر وی اهل سنت نماینده خوانش واقع گرا و شیعه نماینده خوانش ایده آل گرا از اسلام است. این نیز به خاطر موقعیت تاریخی این دو بوده است که یکی خلافت و قدرت را به چنگ آورد و ناچار شد با واقعیت ها کنار بیاید و دیگری بر ایده آل هایش پافشاری داشت و به گذر از وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب و آرمانی فرا می خواند.
به نظر وردی در چنین وضعیتی، ایده آل گرایان زمینه مناسب‌تری برای بروز اندیشه "منجی آخر الزمانی" دارند. اما نکته عجیب این است که عملا از میان اهل سنت مهدی های بیشتری ظهور کردند. سرّ این ماجرا هم در این است که تصور شیعیان از مهدی نسبت به تصور اهل سنت، بسیار اسطوره‌ای و غیرواقعی است و کمتر کسی در شیعه می‌توانسته مدعی شود که همان مهدی شیعی است.

تفکیک میان "جنبش ایمانی و نهاد دینی" از مباحث کلیدی در جامعه شناسی دین است که ناظر به وضعیت کلیسا طرح شده است. بحث از دوگانۀ "جنبش و نهاد" در فضای اسلامی از سوی بسیاری اندیشمندان مطرح شده و هر یک نیز نتیجه گیری های خاص خود را بر آن مبتنی کرده‌اند. برای نمونه "علی شریعتی" در "مذهب علیه مذهب" و "صادق النیهوم" در "اسلام ضد الاسلام".

یوزف شاخت نیز در "درآمدی بر فقه اسلامی" مسئله تقابل ایده آل و واقعیت در تاریخ اسلام را با مثال جالب دیگری طرح کرده است. به نظر وی، احکام سخت و ایده آل‌گرایانه فقهي كه بیگانه از مناسبات واقعی بازار و دردسرآفرین برای مردم بودند، زمینه اجتماعی طراحی "حیل ربا" در فقه اسلامی را ایجاد کردند.

مثال دیگر برای تقابل ایده آل و واقعیت در اسلام، مسئله برابری/اختلاف طبقاتی است. پیامبر اسلام با شعار تحقق حداکثری برابری اجتماعی عرب را گرد هم آورد و تفرقه شان را به وحدت بدل کرد. بسیاری ایرانیان ساسانی نیز با شنیدن شعارهای برابری خواهانه مسلمانان نسبت به پذیرش دین جدید همراهی نسبی نشان دادند. اما آنچه عملا رخ داد ظهور طبقه بندی جدیدی به نام عرب/موالی و تبعیض های حقوقی ضد غیرعرب ها بود.
در حالی که طبق شعارهای مانیفستی اسلامی هیچ تفاوتی میان سیاه و سفید، عرب و غیر عرب و فقیر و غنی نیست مگر به ایمان و هیچ چیز دیگر نباید منشأ تبعیض های حقوقی شود، ناگاه در فقه با بحث "شئون" مواجهيم که بر اساس آن، فرد توانگری که به طبقه اجتماعی بالایی تعلق دارد و "شأن" او اقتضا می کند مثلاً مرکب گران قیمت داشته باشد، می تواند هزینه مرکب گران قیمت را از مالیات های شرعی‌ای که باید بپردازد کسر کند؛ اما فرد دیگری که شأن اجتماعی اش اقتضا دارد مرکب ارزان قیمتی سوار شود باید به همان مرکب ارزان بسنده کند و از مابقی دارایی‌اش مالیات شرعی اش را بپردازد.

بگذریم... کتاب دکتر علی الوردی بسیار خواندنی ست.

@social_studies_of_fiqh
@religionandsociety