🔻 سخنی درباره نسبت دین و زندگی🔻. روایتی از مشاهدات خارج از ایران.. ✍🏻 مرتضی کریمی

🔻 سخنی درباره نسبت دین و زندگی🔻
روایتی از مشاهداتِ خارج از ایران

✍🏻 مرتضی کریمی

🔹زیستن در محیط فرهنگی متفاوت می‌تواند نقش یک آزمایشگاه را بازی کند. بیرون بردن شخص از محیطی که در آن جامعه‌پذیر شده، باعث می‌شود میزانِ تاب‌آوری ارزش‌ها و اعتقادات فرد در شرایطی که توسط ِمحیط فرهنگی حمایت نمی‌شوند، مورد ارزیابی قرار گیرد.

🔸برای من جالب‌تر و البته تاسف‌برانگیزتر از #اختلاس های مالی‌ای که صورت می‌گیرد، تغییر ارزش‌های افرادی است که در بستر سنتی رشد کرده‌اند. تاسف از این جهت که اینهمه هزینه بیهوده می توانست جور دیگری انجام شود تا به کیفیت زندگی افراد و ارتقا مهارتهای فردی و اجتماعی آنها منجر شود. من باور ندارم آن مرد کانادا نشین که سال‌ها با چفیه زندگی کرده بود، هیچ اعتقادی از آغاز به آن نداشته باشد. چه بلایی بر سر #نظام_ارزشی این افراد در طول این سالها آمده است؟

🔹آسان است بگوییم این افراد از اول هم هیچ وجدانی نداشته‌اند، اما این تقلیل یک مساله پیچیده روانی و وجودی به یک امر سیاسی است. #داستایوفسکی در کتاب #جنایات_و_مکافات نشان داده است که پسر دانشجو پیش از انجام جرم، چه توجیه‌هایی را برای کشتن پیرزن رباخوار برای خود ردیف می‌کند. مساله بغرنج‌تر اما بعد از قتل اتفاق می‌افتد. جایی که قاتل که توسط پلیس هم تبریه می‌شود، نمی‌تواند در دادگاهِ وجدان، خودش را تبرئه کرده و آخرِ سر به جرم خود اعتراف می‌کند تا از ملامت های وجدانش خلاص شود. در این رمان روانشناختی داستایوفسکی پیچیدگی‌های روان و ساختار متناقض آن را به خوبی به نمایش می‌گذارد.

🔸افراد زیادی را می‌شناسم که از خانواده‌های سنتی و مذهبی پا به خارج از ایران گذاشته‌اند. میزان تاب‌آوری آنها، چه در #ادغام_فرهنگی در محیط جدید، چه در انزواطلبی و از دست دادن مشارکت اجتماعی (که هر دو مکانیسم های گریز هستند) بسیار کمتر از افراد عادی بوده است. آنها یا اعتقادات خود را رها کرده و در محیط جدید حل شده و یا به کلی دست از حضور اجتماعی و روابط بین‌فردی شسته، به کنج انزوا گریخته و افسرده می‌شوند. بنابراین در هر دو حالت، اعتقادات دینی و ارزش‌ها نمی‌توانند، کارایی لازم را برای شکل دادن به یک زندگی فعال و خلاقانه از خود بروز دهند. این افراد با اعتماد به نفس پایین ترجیح می‌دهند در مورد مسایل دینی خود حرف نزده، آنها را در جمع یا روابط خود بروز نداده یا حتی از دیگران پنهان‌ کنند.

🔹البته قرار دادن افراد در دو دسته ذکر شده ساده‌سازی واقعیت است. همچنین برای ابراز نظر دقیق‌تر نیاز است که پژوهش‌های روش‌مندی انجام شود. این نوشته تنها ممکن است بتواند به طرح این پرسش یا دغدغه کمک کند که درباره نسبت و رابطه دین و معنا، دین و امیدِ اجتماعی، دین و #رنج_انسانی، دین و مدرنیته، دین و تکنولوژی... بیشتر تامل شود.

🔸تا زمانی که دین، از کلیشه ها فاصله نگرفته و به عنوان یک نوع وجدان، یک امر اجتماعی و یک نوع هویت مطرح نشود، تا زمانی که به پرسش‌های بنیادین انسانی پاسخ نداده یا به تعامل و گفتگوی متواضعانه با آنها ننشیند، تنها در حد یک امر سطحی، شکلی و زینتی باقی خواهد ماند. صورت‌گرایی دینی هرگز در شرایط دشوارِ زندگی، ضامن انسجام ذهن، معنا و روایتِ در خطر افتاده نیست. این مساله را سال‌ها در گفتگو با افراد محتضر و افراد مبتلا به بیمارهای صعب‌العلاج نیز دیده‌ام. تنها کسانی که ارزشهایشان به قسمتی از تجربه زیسته شان بدل شده بود می توانستند از آنها برای معنادار کردن زندگی و مرگ کمک بگیرند.

🔹هنوز فکر می‌کنم ادیان مختلف، محتواهایی دارند که به کار و درد آدمی می‌آیند. ادیان فارغ از منشا و ریشه‌های خود، نتیجه قرنها تامل خودآگاهانه و ناخودآگاهانه فردی و جمعی بشر هستند. اما از طرف دیگر، نه دلنگران ادیان، که دلنگرن آدم‌ها و رنج‌های واقعی و ملموس آنها هستم. بقا یا نابودی ادیان یا مکاتب فکری و فلسفی مختلف و حتی گرایشاتی مثل #جامعه_شناسی_دین نیز، بستگی به توان و پتانسیل آنها در پاسخ دادن و معنادار کردن این رنج‌ها و بهبود شرایط و کیفیت زندگی افراد دارد و بس. این که چقدر می‌توانند افراد را به موجوداتی فعال و خلاق، دارای اعتماد به نفس، خوشحال و مطمن در راستای یک زندگی فردی و اجتماعی بدل کنند. در غیر این صورت یا با حل شدن در محیطهای فرهنگی و اجتماعی دیگر، یا با گریز از واقعیت و از دست دادن زندگی و معنا نابود می شوند. #بنیادگرایی_دینی نیز یک نوع گریز از واقعیت و یکی از واکنش های افراد دین دار به عدم موفقیت برای یافتن نسبت دین و زندگی بوده است.

🔰منبع: کانال تفسیرهای فرهنگی

@religionandsociety