🔻فقه شیعی و تفکر داعشی (در دو فرسته) 🔻.. ✍🏻حسن انصاری. (بخش اول)

🔻فقه شیعی و تفکر داعشی (در دو فرسته)🔻

✍🏻حسن انصاری
(بخش اول)

🔹متأسفانه در سال های اخیر ملاحظه می شد که برخی از روشنفکران دینی در ایران در مقام نوعی مقایسه میان برداشت هایی از فقه شیعی و ایدئولوژی داعش بر ضرورت اصلاح فکر دینی تأکید می کردند. البته در ضرورت اصلاح فکر دینی و اجتهاد در اصول و بارور کردن فقه اجتهادی مبتنی بر ضرورات و مقتضیات زمان و مکان و در نظر گرفتن مقاصد و مصالح شرع و مردم و از همه مهمتر اندر ضرورت در نظر گرفتن ابتنای فقه اجتهادی بر حقوق بنیادی بشر تردیدی نیست و می توان بسیار درباره آن گفت اما اینکه گفته شود در فقه سنتی شیعی هم فتاوی نزدیک به فقه داعشی موجود است و یا اینکه در فقه ما هم ظرفیت هایی هست که می تواند منجر به ظهور فقه داعشی شود سخنی است گزاف و نادرست.

🔸نخست باید گفت داعش فقهی ندارد. این گروهی تروریست است که تنها سعی دارد از مبانی دینی برای خود یک ایدئولوژی دینی و فقهی دست و پا کند. قرائت این گروه از اسلام و منابع شریعت و فقه و عقیده قرائتی قشری و ظاهرگراست و درست برخلاف روندی است که فقیهان شیعه و سنی در طول تاریخ در راستای روند اجتهادی خود طی کرده اند. تمام اصول فقه در اسلام بدین جهت پایه ریزی شد تا مبانی اجتهادی برای فهم متن مقدس شکل گیرد و از ظاهر الفاظ و عمومات بتوان راهی به تقییدات و تخصیصات و اصل برد. حتی در قشری ترین لایه های اصحاب حدیث که با بیشتر مبانی اجتهادی فقهای حنفی مخالف بودند یعنی فقیهان حنبلی نیز به تدریج چنانکه می دانیم فقیهان ضرورت بهره وری از مبانی اجتهادی و اصولی را درک کردند. نمونه روشن این موضوع بهره گیری فقیهان حنبلی متأخر است نسبت به مبحث ضرورات و مصالح خمسه و یا آنچه امروزه تحت عنوان فقه مقاصدی شناخته می شود. باری آنچه برای فقه اسلامی در طول تاریخ به عنوان چالشی مهم در این زمینه وجود داشته و خطر داعشی کردن را برای فقه می توانسته ایجاد کند دو چیز بوده است:

▪️یکی بهره برداری اهل قدرت بود نسبت به فقه و فقهای سلطانی. در طول تاریخ نهاد علما و قضات در حکومت های سلطانی، همواره اهالی قدرت این تلاش را داشته اند تا برای مطامع سیاسی و رقابت های قدرتی خود از فقه و فقها بهره وری ابزاری کنند. فقیهانی هم بوده اند که تحت عناوینی ثانوی مانند ضرورت حفظ وحدت امت و جماعت از سلطان و خلیفه حمایت می کرده و بنا به فرموده در موارد مقتضی حکم فقهی و قضایی به دلخواه سلطان صادر می کردند. در برابر این فقیهان و وعاظ السلاطین و آخوندهای درباری البته همواره فقیهانی دیگر بوده اند که آنان را علماء السوء خطاب کرده و از فقه و فقاهت آنان مردم را بر حذر می داشته اند. بنابراین عملا در طول تاریخ هیچ گاه فقه اصحاب قدرت که گاهی در خدمت به سلطان نمودی داعشی پیدا می کرد نمی توانست دیر زمانی به عنوان تنها اجتهاد مقبول و یا مشروع جلوه کند و همواره مخالفت ها با خواسته های آنان شکل می گرفت و جلوی درازدستی ها به شرع و شریعت را می گرفت. به طور نمونه بسیاری از شروطی که فقیهان برای اجرای حدود و تعزیرات قائل شده اند عملا برای مقابله با این درازدستی ها و سوء استفاده از فقه و شرع ارائه و پیشنهاد می شد.

@religionandsociety