‍. 🔻آری؛ این‌چنین بود برادر🔻.. ✍🏻 رضا بابایی


🔻آری؛ این‌چنین بود برادر🔻

✍🏻 رضا بابایی

🔸تاریخ انقلاب اسلامی، از جهتی شبیه تاریخ اسلام است. در هر دو، فقه و صورت‌گرایی بر دیگر برنامه‌ها و آرمان‌ها غلبه کرد. اسلام با شعارهایی بسیار ساده و عرفی شروع شد. پیامبر اسلام(ص) از مردم مکه جز این نمی‌خواست که به یکتایی خدا گواهی دهند: قولوا لااله الاالله تفلحوا. در پیمانی که با مردم یثرب در عقبۀ اول بست، هیچ نشانی از احکام فقهی نیست. درخواست پیامبر(ص) از اهل یثرب، اموری ساده مانند بیزاری از شرک و اطاعت از وی و ترک فرزند‌کشی و دزدی و بهتان بود. حتی از آنان نخواست که به رسالت و مقام پیامبری او گردن گذارند. اما آنچه پس از ایشان رخ داد، فراموشی آرمان‌ها و جایگزینی احکام جزئی فرعی بود؛ چنانکه هنوز وقتی کسی می‌گوید ما می‌خواهیم اسلام را اجرا کنیم، ذهن‌ها بیشتر به سوی اموری همچون حجاب و عمل به احکام قصاص و جزا و نهادسازی و مناسک دینی می‌رود. این سرنوشت، علل جامعه‌شناختی دارد، نه معرفتی. حکومت‌هایی که به نام دین در قرون نخستین اسلامی بر سر کار آمدند، برای نظم امور و مدیریت جامعه، به فقه بیش از معنویت و عدالت نیاز داشتند. بنابراین احکام را برکشیدند و اهداف را اندک‌اندک به حاشیه راندند.

🔹در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نیز، تصوری که مردم از حکومت اسلامی داشتند، تحت تأثیر خبرهایی بود که از عدل علی و معنویت امام سجاد و دانایی امام صادق شنیده بودند. معلم دینی مردم در آن زمان، شریعتی و طالقانی بود. بزرگ‌ترین و مؤثرترین راهیپمایی سال ۵۷ که شاه را از ماندن در کشور ناامید کرد، به دعوت آیت الله طالقانی و در روز تاسوعا و هم‌زمان با سالروز تصویب اعلامیۀ حقوق بشر در سازمان ملل بود: «... اين‌جانب در روز یک‌‌شنبه تاسوعا که با روز اعلامیۀ جهانی حقوق بشر مصادف است، از ساعت ۹ با عزم و معرفت و آگاهی به تمام جوانب و لوازم امر، این راهپیمایی را از خانه‌ام آغاز می‌کنم. سید محمود طالقانی» در آن روزها کتابی که بیش از همه دست‌به‌دست و خوانده می‌شد، کتاب‌های شریعتی و نهج‌البلاغه بود. من در زمستان ۵۷، برای خریدن یک جلد نهج‌البلاغه به دو سه کتاب‌فروشی شهر سر زدم؛ اما پیش از من، مردم همۀ نسخه‌های کتاب را خریده بودند و چاپ جدید هنوز به دست کتاب‌فروشی‌ها نرسیده بود. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۹، یعنی نزدیک به یک‌دهه، کتاب‌های شریعتی پرفروش‌ترین کتاب‌های ایران بودند. تیراژهای چندصدهزاری و چاپ‌های مکرر در کمتر از یک ماه، که اکنون به نظر خواب و خیال می‌آید، آن روزها که جمیعت ایران به چهل میلیون نمی‌رسید، رخدادی روزمرّه به شمار می‌آمد. نسل ما تنها نسلی است که در صف خرید کتاب ایستاده است. استقبال از کتاب‌های شریعتی، چنان بود که کیوسک‌های روزنامه‌فروشی به کمک کتاب‌فروشی‌ها آمدند. در تاریخ ایران‌زمین، هنوز کتابی نتوانسته است در شمارگان چاپ، با کتابِ «آری این‌چنین بود برادر» شریعتی رقابت کند.

🔸در آن روزهای بیم و امید، ترکیب «حکومت اسلامی»، مردم را بیشتر به یاد عدالت، اخلاق، راست‌گویی و پاکیزگی می‌انداخت. اسلام اسم مستعار آزادی و عدالت بود، و سنگری برای مبارزه با استبداد شاهنشاهی. نقد مردم به شاه، یکه‌‌تازی او در صحنۀ سیاست و اقتصاد کشور بود. کسی نمی‌گفت چرا شاه ریش ندارد، چرا فرح چادر بر سر نمی‌کند، چرا دست دزد را نمی‌برند، چرا حجاب آزاد است، چرا دیۀ زن و مرد مساوی است، چرا در گزینش کارمندان به میزان آگاهی آنان از احکام شرعی توجه نمی‌شود، چرا زنان را به ورزشگاه‌ها راه می‌دهند، چرا سن بلوغ رسمی بیشتر از سن بلوغ شرعی است... اگر سینماها را هم به آتش می‌کشیدند، بیشتر از باب مخالفت با مظاهر حکومت بود، نه به دلیل فیلم‌هایی که اکران می‌کردند؛ چنانکه بانک‌ها و شهرداری‌ها را هم آتش می‌زدند. برخلاف جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی ایران ماهیت فقهی نداشت؛ وگرنه با استقبال همۀ طبقات اجتماعی و فرهنگی جامعه مواجه نمی‌شد.

🔹در میان بخش‌های مختلف دین، فقه کمترین سهم را از قرآن و متون و آرمان‌های دینی دارد؛ اما نیاز جامعه به قانون و نیاز حکومت‌ها در دوران سنت و پیشاقانون به نرم‌افزاری برای نظم‌دهی به امور، بیشترین میدان را به فقه داد. به همین دلیل در تاریخ اسلام هژمونی فقه و اتوریتۀ فقها شکل گرفت و حوزه‌های علمیه، مدارس فقهی شد. فروکاست دین به فقه و شریعت، رخدادی تاریخی است که اگرچه با روح دیانت نمی‌سازد، نیاز حکومت‌ها را در عصر سنت برآورده است. به دلیل تفاوت ماهوی میان حکومت و دین، حکومت دینی ناممکن است؛ اما حکومت فقهی، ممکن و در دوره‌هایی از زمان مفید بوده است.


🔰منبع: یادداشت ها
@religionandsociety