🔻ایران در آستانه دینداری مک دونالدى (mc donalization) 🔻.. ✍ افسانه فهیمی (دانشجوی دکترای الهیات)

🔻ایران در آستانه دینداری مک دونالدى(mc donalization) 🔻

✍ افسانه فهیمی(دانشجوی دکترای الهيات)

مک دونالدى شدن به چه معنی است؟
چه شاخصه هایی مک دونالدى شدن جامعه ایران را تائید می کند؟
چه شاخصه هایی گیر افتادن نهاد دین (روحانیت) در چنگال تئوری مک دونالدى را اثبات می کند؟
آیا حکومت دینی توان مقابله با این وضعیت را داشته است؟
در این نوشته به دنبال پاسخ دادن به اين سوالات مهم هستم.
جرج ريترز استاد جامعه شناسی دانشگاه مریلند و نویسنده کتاب مک دونالدي شدن جامعه با برسی چرایی پیشرفت رستورانهای مک دونالد در آمریکا و سپس در سراسر جهان به طرح تئوری رقابت ناپذیر مک دونالدى می پردازد که مبتنی بر کمترین نیروی انسانی و بیشترین تولید غذا، تاکید بر کیفیت و کمیت یکسان غذا در تمام شعب جهان (حتی یکسانی در تعداد برگهای کاهو و ورق های کالباس) ، پیش بینی پذیرى منطبق با ذائقه انسان مدرن که از پیش بینی پذیری و محاسبه ناپذیری متنفر است(حتی رفتار خدمه این رستورانها همیشه یکسان و قابل پیش بینی است ) ، جایگزین فناوری به جای انسانهاست (این اصل منشأ تمام تزلزل ها و تنش ها رو به انسانها بر می گرداند) ، توانسته چندین هزار شعبه و رستوران در سراسر جهان داشته باشد.
به واقع مک دونالدى شدن با ترویج یک نوع به ظاهر عقلانیت و استاندارد سازی غذا براساس مطالبات سطحی انسان مدرن از جهان، پیشرفت معجزه آسايى داشته باشد.
امريکااجازه تاسیس رستورانهای مک دونالد را در ایران نيافت اما در واقع تفکر مک دونالدى در حوزه های مختلف
پایه های سنت های اصیل را لرزانده است.نسلهای دهه شصت و هفتاد و هشتاد نسلی است که برای کم کردن اضافه وزن به جای ورزش تمایل به خوردن چند قرص و کاهش وزن بالا در يک هفته دارند، نسلی است که مایل است به جای چندین کتاب قطور چند جزوه نحیف بخواند و با سواد و دکتر و مهندس شود(!!!!) ، نسلی که مایل است طی پنج دقیقه غذایش آماده شود. نسلی که به همه چیز کپسولی می نگرد. نسل مک دونالدى شده.
این نسل به دین نیز نگاه مک دونالدى دارد.او زمانی به سراغ خدا می رود که کارش اصطلاحا گیر است و به جای چند بار نماز خواندن در روز، هر از گاهی چشمش را می بندد و در دل مطالبه ای از خدا دارد که البته انتظار دارد پس از باز شدن چشمش احتمالا خدا یا معشوقه اش را مقابلش سبز کند و یا جیب هایش رو پر از پول و یا...
نسلی که حجاب را ناکار آمد می داند و صرف زدن لاک مشکی در ایام محرم را برای عزاداری کافی می داند ..
نسلی که همان سلیقه و انتظاری که از پیتزا دارد را از دین نیز دارد؛ کن حجم، متنوع، سریع و قابل تغییر در رسپى...
بسیاری از ما همانگونه که انگیزه، علاقه و آگاهی به خوردن غذاهای زمان بر بومی و ملی و البته مفید سرزمین خود را نداریم به همان میزان انگیزه و اقناع عقلی برای صرف وقت به انجام مناسک دینی را نیز نداریم. بسیاری از ما جنس دينداريمان مک دونالدى شده،چه آنکه پیشتر حتی مستحبات را به جا می آورد و اینک به واجبات اکتفا می کند و چه آنکه از کل دین به اخلاق بسنده کرده است و چه آنکه از کل دین فقط موقع گفتن اذان به نشانه حرمت نگه داشتن، صدای ضبط ماشینش را کم می کند و یا کمی ازموهایش رازیر روسری می پوشاند و چه راننده تاکسی که به سبک لوتی ها انگشت شستش را به نشانه ادای نماز موقع شنیدن صدای اذان پست فرمان می بوسد و بر پیشانی می گذارد!!!
نهاد روحانیت در ایران اسلامی با وظیفه ای سخت دشوار روبرو است. از یک سو از میدان به در کردن تفکر جهانی شده مک دونالدى کار دشواری است و از یکسو باز پس گیری میدانی که این تفکر اشغال کرده است.
ذائقه مک دونالدى به دین در ایران در حال هویت یافتن است و صرف تعیین بودجه های کلان برای نهادها و موسسه های دینی نتوانسته تغییری بنیادین در تغییر این ذائقه ایجاد کند.
نهاد دین در ایران باید نسلی را اقناع کند که صبح از خواب برخواستن و نماز خواندن و یک ما روزه گرفتن رو رو ناکار آمد می داند اما هنوز خود را یک دیندار می داند.
این روزها از دین سخن گفتن برای نسلی با تفکر مک دونالدى شده کار دشواری است.تخصص می خواهد.
نه سیاست که کیاست می خواهد.
هنر می خواهد.
موسیقی می خواهد.
رنگ می خواهد.
لبخند می خواهد.

@religionandsociety