در حوزه علمیه، خدا و پیغمبر اکرم و ائمه اطهار ننشسته‌اند، فقیهان و عالمان و متکلمان نشسته‌اند که خود انسانند و خطا پذیر …و هرچه ای

در حوزه علمیه، خدا و پیغمبر اکرم و ائمه اطهار ننشسته اند، فقیهان و عالمان و متکلمان نشسته اند که خود انسانند و خطا پذیر.

و هرچه اینان تولید کنند،معرفت غیرمقدس بشری است و آن قداستی که روایات و قرآن دارند ذره ای به علوم و معارف اینان سرایت نمی کند که نمی کند.
در یک نهاد علمی، آدم پرسشگر و مساله دار باید محترم ترین آدم باشد. نه آدم جزوه نویس که فقط بلد است و هرچه به او گفتند آنها را حفظ کند و بهتر تحویل بدهد.
من میدانم که سخنان که میگویم به مذاق بعضی ها شیرین نمی آید و می دانم که مورد مخالفت قرار میگیرد ولی من اینجا این حق تلخ را مشفقانه میگویم و جز اصلاح مقصدی ندارم و جز رضای خدا چیزی را نمی طلبم:
چرا حوزه نسبت به اینهمه روایات سست و مجعول، اینهمه قصص خرافی و اینهمه تعبیرات موهن و دین آزار که بر منابر گفته میشود و در کتب آمده است و ثمری جز القا دینداری عوامانه و خرافی ندارد،حساسیت نشان نمیدهد. ؟
آفت تفکر منبری خطابی این است که گرایش به سوی بزک کردن دین را دارد.
قدم هایی که حوزه باید بردارد این است که:
-باید از آفت نهانکاری و احتیاط کاری در مساله معرفت دینی دور بماند؛
-هیچ سوالی را شبهه نداند؛
-به مصلحت قدرت سخن نگوید و عمل نکند؛
-معرفت بشری را غیر بشری نشمارد؛
-خطابه را جای استدلال ننشاند؛
-در امر دین، گزینش نکند؛
-دین را عالمانه نه عامیانه معرفی کند؛
-به بزک کردن دین درنیوفتد؛
-به زبان قدرت سخن نگوید و صلاح و تقوی را نه در قول که در فعل نشان دهد.

عبدالکریم سروش /فربه تر از ایدولوژی / ص۳۱