در کشورهای عرب هم همینطور بود. الاشتراکیون أنت أمامهم لولا دعاوی القوم والغلواء

در کشورهای عرب هم همینطور بود . من در سخنرانی خودم، خصوصاً اشاره کردم به احمد شوقی که او را امیرالشعرای مصر می نامند،و در اوائل قرن بیستم قصیده بلندی در مدح پیامبر اکرم سروده است ودر این قصیده چنین می گوید . :

الاشتراكيون أنت أمامهم لولا دعاوي القوم والغلواء

داويت متئدا وداووا طفرة وأخف من بعض الدواء الداء

تمام این قصیده را از قضا ام کلثوم در حضور ملک فاروق خوانده است. می گوید که ” تو ای محمد پیشوای سوسیالیست ها هستی، البته آن ها می خواستند که به تندی مقصود خود را عملی کنندو به کرسی بنشانند، اما تو به آرامی همان مقصود را عملی کردی و به کرسی نشاندی.بلی گاه دوا از خود بیماری بدتر می شود”. و بعد هم اشاره می کند که امروز هم اگر کسی بخواهد دینی را انتخاب کند، خواهی دید که فقرا دین تو را انتخاب می کنند چون در آن هم نجات فقرا هست، هم نجات طبقه کارگر هست.

از اینجا من نتیجه گرفتم که سازگار کردن اسلام یا سازگار دیدن اسلام با نوعی سوسیالیسمِ معتدل که از مارکسیسم می آمد، عقل و دل همه را ربوده بود. از شاعران و متکلمان و مصلحان و غیره .دیگر لازم نیست من از مرحوم شریعتی بگویم یا از مرحوم طالقانی و دیگران که در این راه آشکارا با گام های تند پیش می رفتند و ابایی از نسخه برداری از مکتب چپ نداشتند.

اما دردر روزگار حاضر، چالش اصلی ِاسلام با لیبرالیسم است. این یکی به نظر من بسی مشکل تر است. لیبرالیسم یکی از مهمترین ستون هایش حقوق انسان است و این حقوق بشر تا امروز مقبول عالمان ما نیافتاده است . در ایران هیچ وقت آزادی مورد قبول واحترام روحانیان ما قرار نگرفت. آخرین امتیازی که به آزادی داد ه اند این است که می گویند آزادی یک وسیله است نه یک هدف. همین و بس. اما اینکه آزادی حق است، چنین چیزی اساساً برای آنها نه مطرح ست،نه شناخته شده ست، نه قابل قبول. در تمام دفترهای فقهی که می خوانند و می نویسند و تدریس می کنند، یک فصل، یک برگ، در باب حقوق انسان نیست. چالش اسلام با لیبرالیسم، اکنون بسی مهیب تر از چالش اسلام با سوسیالیسم در گذشته است .

این لب سخنرانی من در آلمان و بدنبال آن در دانشگاه واریک انگلستان در باب چالش اسلام و لیبرالیسم بود. مفهوم حق در مقابل تکلیف، که من همیشه در باب آن سخن گفته ام و اهمیت آن را به یاد آورده ام، به نظر من اکنون مهمترین چالش در مقابل فقه اسلامی است. فقه اسلامی تقریباً از مقوله ای به نام مقوله “حقوق” بی خبر است . نمی گویم که هیچ خبر ندارد؛ می گویم تقریباً بی خبر است . فقه تکلیف مداراست و این فقه تکلیف مدار، اخلاق مناسب با خود را پدید می آورد.سیاست مناسب با خود را پدید می آورد و اینها همان چیزهایی است که ما در ایران و بلکه در جهان اسلام شاهد آن هستیم .

اینکه دمکراسی به خورد حاکمان ما که از جنس فقیهان اند، نمی رودبه همین دلیل است. دموکراسی سیاستِ “حق” مدار است نه سیاست “تکلیف” مدار و این همان نکته ای است که جمع کردن آن با اندیشه ی فقهی-شریعتی حاکمان ما و روحانیان ما ناممکن می نماید. جهد و جهاد بلیغی لازم است تا این امر صورت بپذیرد و ما بتوانیم از یک حکومت شایسته ی مردم نوازو حقوق مدار برخوردار بشویم. نتایج دیگری هم بر این بحث مترتب است که سخن را به درازا نمی کشانم و وارد همه ی وجوه آن نمی شوم .

باری در باب مرحوم ابوزید که سخن می گفتم سخن من همین بود که مفهوم حق به هر حال مارا به پلورالیسم میرساند، هم به پلورالیسم معرفتی وهم پلورالیسم تفسیری . پلورالیسم تفسیری، در واقع همان کاری است که ابو زید کرد و کسانی هم در ایران بر همان راستا می روند؛ یعنی تاکید بر این که متن یک تفسیرِ رسمی ندارد . دین یک قرائت رسمی ندارد و قرائت های مختلف و تفاسیر مختلف می توان از آن داد و لذا نمی توان تفسیر متون دینی را محدود کرد به صنف روحانیان یا به صنف ویژه ای از متفکران. باید در این زمینه تولدو تقابل آراء را آزاد گذاشت و صد در صد به رسمیت شناخت .

MESA سمینار بزرگ دیگری که در آن شرکت کردم، سمینار مِسا بود. مسا ، انجمن خاورمیانه شناسان است که سالی یکبار در آمریکا و کانادا برگزار می شود و بزرگترین مجموعه ای است که خاورمیانه شناسان را از عرب و عجم و ایرانی و هندی و انگلیسی و چینی و ژاپنی و امریکایی جمع می آورد تا مقالات متنوعی در زمینه سیاست خاورمیانه، دین در خاورمیانه، اقتصاد خاورمیانه، تحولات خاورمیانه و ….عرضه و مطرح کنند. جوان ها شرکت می کنند، دانشمندان ارشدهم شرکت می کنند. دعوتی هم از من شده بود که در باب سه عزیزی که سال گذشته از دست رفتند. یعنی مرحوم محمد ارکون، مرحوم نصر حامد ابو زید و مرحوم محمدعابد جابری در آنجا سخن بگویم . خوشبختانه جلسه بسیار خوبی بود. عموم شرکت کنندگان از متخصصان خاورمیانه و از اساتید دانشگاه بودند، ایرانی و غیر ایرانی . نزدیک چهارصد نفر شرکت کرده بودند من کوشیدم که به سهم خود دینِ خود را نسبت به