◾️سی سال استغفار برای یک الحمدلله نا به جا

#حکایات_بوستان_سعدی

◾️سی سال استغفار برای یک الحمدلله نا به جا
@roshanfekridini13
____________________________________
🌿🔺 نقل است که يكی از عرفا به نام " سری سقطی " می‏گفت : من سی سال است كه‏ استغفار می‏كنم به خاطر يك " الحمد لله " كه گفته ام . گفتند چطور ؟ گفت: من در بغداد دكاندار بودم يكوقت خبر رسيد كه فلان بازار بغداد را آتش گرفت و سوخت . دكان من هم در آن بازار بود .
به سرعت رفتم ببينم دكان من سوخته يا نه ؟ يك كسی به من گفت : آتش به دكان تو سرايت نكرده، گفتم : الحمدلله. بعد با خودم فكر كردم كه آيا تنها تو در دنيا بودی ؟ بالاخره آتش چهار تا دكان را سوخته دكان تو را نسوخته يعنی‏ دكان ديگری را سوخته، " الحمدلله " معنايش اين است كه الحمدلله آتش‏ دكان مرا نسوخت ، دكان او را سوخت پس من راضی شدم به اينكه دكان او سوخته بشود و دكان من سوخته نشود بعد به خودم گفتم : او لا تهتم للمسلمين‏ سر ! تو غصه مسلمين در دلت نيست ؟ (1) و من سی سال است كه‏ دارم استغفار آن الحمدلله را می‏كنم .
____________________________________
پی نوشت:
1 ) اشاره است به حديث پيغمبر : « من اصبح لا يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم »: هر كس كه صبح كند و همتش خدمت به مسلمانان نباشد ، او مسلمان نيست .
@roshanfekridini13
____________________________________
شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکان ما را گزندی نبود
جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس؟
پسندی که شهری بسوزد به نار
اگر چه سرایت بود بر کنار؟
به جز سنگدل ناکند معده تنگ
چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ
توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد
چو بیند که درویش خون می‌خورد؟
مگو تندرست است رنجوردار
که می‌پیچد از غصه رنجوروار
تنکدل چو یاران به منزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند
دل پادشاهان شود بارکش
چو بینند در گل خر خارکش
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است
همینت بسنده‌ست اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی
@roshanfekridini13