شدن این کرسی، سمیناری تشکیل داده بودند واز افرادی دعوت کرده بودند، از روحانیان شیعی و غیر روحانیان که به این مناسبت سخنانی بگویند

شدن این کرسی، سمیناری تشکیل داده بودند واز افرادی دعوت کرده بودند، از روحانیان شیعی و غیر روحانیان که به این مناسبت سخنانی بگویند. جناب پروفسور محمودایوب که یکی از اساتید بسیار سرشناس و معتبر امریکا در اسلام شناسی وشیعه شناسی است از من خواست که در این کنفرانس درباب کلام شیعی سخن بگویم.

من هم سخنان خودم را عمدتاً متمرکز کردم بر روی آراء مرحوم شیخ مفید که از بزرگترین متکلمان شیعی است. کتاب مرحوم شیخ مفید که از اهم کتب اوست به نام اوائل المقالات واجد مهمترین آراء دین شناسانه و کلامی اوست. من خصوصاً در آنجا به این نکته اشاره کردم که در دوران شیخ مفید، که گویا ارتدکسی هنوز به طور کامل تحقق و استقرار پیدا نکرده بود، آرایی دیده می شود که از نظر شیعیان امروز که در دوران ارتدکسی و غلو به سر می برند، گاهی نا آشنا می نمایدو همین نا آشنایی هم باعث شد که در آن جلسه اعتراضات بسیاری به سوی من سرازیر شود. حتی یکی از روحانیان برخاست و گفت امروزه چه حاجت به گفتن این سخنان است. گویی ایشان انتظار داشت که من به وعظ و پند و اندرز صوفیانه بپردازم . من به ایشان گفتم که وقتی سخن از علمِ کلام می گویند، منظورهمین گونه آراء است که باید شنید، آن هم در یک محضر و محفل دانشگاهی. باید شنید که بزرگان علم کلام شیعه رایشان در باب قرآن چیست، در باب معجزه چیست وقس علی هذا.

نکته زیبایی که در آراء شیخ مفید بود و من در آنجا مطرح کردم این بود که شیخ مفید به اسلام نگاه تاریخی وامکانی داشته است. یعنی سخن او این ست که « بسی امور، رخ دادنی بوده اماازقضا رخ نداده است نه اینکه بالضروره رخ نداده است.» می گوید تحریف قرآن ممکن بود اما از قضا این تحریف رخ نداد. یا اینکه آوردن مثل قران ممکن است اما خدا نمی گذارد . یعنی هیچ چیز ذاتی در قرآن نیست که نگذارد کسی مثل قرآن بیاورد؛ اما تاریخ چنان سیر کرده است که سخن خداوند صادق افتاده است؛ یعنی کسی مثل قرآن نیاورده است.

سمینار دیگری که در آن شرکت کردم در اسن آلمان بود.سمیناری که برای بزرگداشت مرحوم نصر حامد ابوزید تشکیل شده بود و از قضا همسر مرحوم نصر حامد ابوزید خانم ابتهال یونس هم در آنجا شرکت داشت. جناب آقای مجتهدشبستری از شرکت کنندگان بودند و همچنین دانشمندان و متفکرانی از جهان عرب و غیره . سخن من درآنجا عمدتا حول این محور بود که در دوران جدید، چالشی که اسلام با لیبرالیسم دارد سنگین تر و مهیب تر ازچالشی ست که چند دهه قبل با مارکسیسم داشت. من این را به خوبی احساس می کنم و می کردم و گاه هم با بعضی از دوستان در میان نهاده بودم. کوشیدم در آن کنفرانس این را به صورتی مدون عرضه کنم. بعداً هم همان سخنرانی را که ابتدا به انگلیسی ارائه کرده بودم در دانشگاه واریک انگلستان به زبان فارسی ارائه کردم که اکنون روی سایت من هست . سخن اصلی من این بود که شما اگر نظر کنید به اصلاح طلبان مسلمان از اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم تا چند دهه قبل، می بینید که مهمترین هدفِ آنها نقد مارکسیسم و مهمترین منبع اقتباس آن هامکتب مارکسیسم بوده است. هر دو کار را رفرمیست های مسلمان انجام داده اند. اینک بسی از اندیشه های چپ، وارد عالم اسلام شده است. گاه با ذکر اقتباس و گاه با عدم ذکر اقتباس.

شاید به یاد داشته باشید که در ابتدای انقلاب کتابی از مرحوم مرتضی مطهری به چاپ رسید تحت عنوان اقتصاد اسلامی که بعداً به امر آقای خمینی آن کتاب از بازار خارج شد. نسخه ای از آن کتاب را ناشر برای من فرستاد. دیدم مرحوم اقای مطهری آشکارا پاره ای از اندیشه های چپ را در کتاب خود اورده است. آقای مطهری از ناقدان اصلی مارکسیسم در کشور ما بود؛ با همه این احوال می بینید که در عرصه اقتصاد یکی از اصلی ترین آراء مارکس که نفی مالکیت شخصی بر ابزار تولید است ، در کتاب اقتصاد مرحوم مطهری آمد ه است . مطهری وقتی که در زاویه ی اتاق خود هم نشسته بود، با مارکس دست به گریبان بود و بر ضد او می جنگید و اندیشه های او را می خواند و نقد می کرد. این ماجرا فقط درایران نبود، در عراق هم بود. مرحوم سید محمد باقر صدرهمین کار را کرد . وقتی کتاب «فلسفتنا» را نوشت. وقتی کتاب «اقتصادنا» را نوشت و وقتی کتاب «مجتمعنا» را نوشت. در همه این ها گوشه چشمی بلکه چشم بازی نسبت به مارکسیسم داشت و آن رامهمترین تهدید و مهمترین حریفی می دید که باید به جنگش برود و بر جای خود بنشاند.

اما در همان حال هم مطالب را از او اقتباس می کرد. در کتاب «اقتصادنا» مرحوم آقای صدر می گوید که من گاه فتاوای خود را در میان می اورم و گاه از فتاوای دیگران هم استفاده می کنم .و به این ترتیب یک اقتصادی در آن کتاب می سازد که اقتصاد سرمایه داری نیست. بی جهت نبود که بعد از انقلاب روحانیان سنتی که به قدرت رسیدند، هم کتاب صدر را نقد کردند و کنار گذاشتند هم کتاب مطهری را . و اینها را با آراء نسبتاً لیبرال خود در اقتصاد ناسازگار یافتند.