روشنفکری دینی امام معصوم ندارد!.. بقای روشنفکری‌دینی به معنای حرکت دائمی و بدون توقف آن است

روشنفکریِ دینی امام معصوم ندارد!

بقای روشنفکری‌دینی به معنای حرکت دائمی و بدون توقف آن است. این نحله امام دارد اما امام معصوم هرگز. علی‌شریعتی، مجتهدشبستری و عبدالکریم‌سروش هرکدام به نوعی امامانِ این نحله یعنی سرشاخه‎‌ها و راهبران اصلی این جریان به حساب می‌آیند و حتّی می‌باید به آنها تفاخر ورزید؛ ایشان به وسع خود دِین بزرگی بر گردن دانشوران و دین‌داران این آب و خاک دارند و به نوعی به بسیاری از معضلات دینی ایشان پاسخ داده‌اند. امّا با این وجود این کلام به معنای پایان کار و بار روشنفکری‌دینی نیست. این جانبازی‌ها هرگز به این معنا نیست که روشنفکری‌دینی به کمال خود رسیده است و دیگر چیزی برای ارائه ندارد. این نحله تنها زمانی می‌تواند در اوج باقی بماند که هرگز دچار بیماری حجیت‌گرایی نشود و هرگز به پرستش امامان خود نپردازد. تنها با عبور از شریعتی، شبستری و سروش است که می‌توان به حرکت و حیات جریان روشنفکری‌دینی ‌مطمئن بود و به متفکران بعدی آن امید و عنایت داشت. می‌توان آینده این نحله را نیز همچون امروز موفق و بالنده در نظر گرفت و با عکینک خوشبینی و افتخار به آن نظر افکند. این امامان در نحله مذکور هرگز بی‌خطا و عاری اشتباهات معرف‌شناسانه نیستند و هرگز تمام حقیقت در دستان آنها جای نگرفته است. آنها نیز همچون هر اندیشمند دیگری می‌توانند نقادی شوند و می‎تواند نظریات آنها مورد بازکاوی‌های فربه قرار گیرد. حقیقتاً در اینجا این مسئله می‌باید جدی گرفته شود که روشفکری‌دینی نمی‌باید نسبت به دیگران نگاه نقادانه داشته باشد امّا در مورد خود همه چیز را فراموش کند. روشنفکران‌دینی اوّل از همه می‌باید از خود آغاز کنند و سپس به دیگران بپردازند؛ و این تنها راه موفقت این نحله به حساب می‌آید.
نتیجتاً بت‌شکنی و خود-نقادی‌گری وظیفه هر روشنفکردینی‌ای‌ست. می‌باید با نهایت احترام به پیش‌کسوتان این نحله از تمامی آنها گذر نمود و به صرف وجود این بزگواران هیچیک از کلام آنان را وحی منزل ندانست. در این نحله فصل‌الخطاب و یا کلام مطلقی وجود ندارد و می‌توان اندیشه هر اندیشمندی را مورد نقادی قرار داد. چه به قول عبدالکریم سروش: «من روشنفکری را نوعی تفکر و تعقل می‌دانم آنهم تعقل نقادانه. من در نوشته‌های پیشین خودم چند مولفه برای روشنفکری ذکر کرده‌ام که یکی از آنها، بلکه مهمترین آنها، تفکر نقادانه است. به نظر من اگر شخص دینداری متفکر باشد و در مقام تفکر هم به نقد اهمیت بیشتری بدهد و راه و روش نقادی را هم بداند و به کار ببرد، او را می‌توان به درستی روشنفکر دینی نامید. همانطور که اگر یک فرد غیردیندار، متفکر باشد و در مقام تفکر، نقادی پیشه کند، او را هم می‌توان روشنفکر غیردینی نامید».
در پایان ذکر این نکته ضروری است: روشنفکری‌دینی همانگونه که در دوران پساشریعتی دوام آورد؛ در دوران پساشبستری و پساسروش نیز می‌تواند دوام بیآورد. روشنفکری‌دینی یک پروسه است که هرگز به پروژه‌های افراد تقلیل نمی‌یابد و همواره معنایی عمیق‌تر و کلان‌تر را با خود یدک می‌کشد. این نحله خواهانِ تلفیق و همزیستی سنتِ ستبر دینی با جهان و مواهب دنیای مدرن است و هرگز یکی را به نفع دیگری کنار نمی‌گذارد. نحله روشنفکری‌دینی هم دین و هم ارزش‌های مثبت آن را طلب می‌نماید و هم جهان و هم مواهب جهان‌شمول و بشری آن را. و لذا «توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».

#حسین_پورفرج | ۱۳۹۷/۱۰/۱۶