نکته بعدی این است که روشنفکر هر کاری که میکند باید به گونه‌ای انجام بدهد که دینی با غیر دینی اش فرق بکند

نكته بعدي اين است كه روشنفكر هر كاري كه ميكند بايد به گونه اي انجام بدهد كه ديني با غير ديني اش فرق بكند. اگر نه گفتن روشنفكر ديني وغير ديني منطق نداشت. يعني سنخ كار روشنفكر نبايد همچون ماست بند باشد كه ديني و غير
ديني اش تفاوتي با يكديگر نداشته باشد. از همين جا نتيجه مي گيريم كه روشنفكر ديني حتما كاري ميكند كه با روشنفكر غير ديني به لحاظ فرآورده متفاوت است. البته بايد توجه داشته باشيم كه وقتي ميگوييم روشنفكر ديني، اين "ديني" صفت احترازي است نه صفت توضيحي. صفت توضيحي صفتي است كه فقط موصوف را توضيح ميدهد اما آنرا به دو دسته
تقسيم نميكند. مثلا وقتي ميگوييم آتش داغ يعني كه هر آتشي داغ است و اين صفت توضيحي است. وقتي داغ را براي
آتش بهكار ميبريم بدين معنا نيست كه آتش غير داغ هم داريم. اما وقتي ميگوييم سيب سرخ چون سرخ يك صفت احترازي است سيب ها را به چند دسته تقسيم ميكند. با اين توضيح بايد گفت كه "ديني" يك قيدي براي روشنفكري ديني نيست. يعني روشنفكر ديني بايد كارش را به طرز خاصي انجام بدهد كه روشنفكران سكولار يا لائيك آن كار را به آن صورت انجام نمي دهند.

مصطفی ملکیان