◾️. نخستین مطلبی که باید به آن اهمیت داد نیاز برای فهم نظام فلسفی در محیط و ارتباطات تاریخی آن است

◾️ #چگونه_تاریخ_فلسفه_بخوانیم
@molana_philosophi13

🔺✔️۱_ نخستین مطلبی که باید به آن اهمیت داد نیاز برای فهم نظام فلسفی در محیط و ارتباطات تاریخی آن است . این نکته قبلا ذکر شده است و نیازی به شرح بیشتر ندارد .

🔹آشکار است که وقتی ما میتوانیم حالت ذهنی فیلسوفی معین و دلیل وجودی فلسفه او را به قدر کافی دریابیم که ابتدا خاستگاه و نقطه عزیمت تاریخی آن را بفهمیم .

🔹برای مثال ما فقط میتوانیم حالت ذهن کانت را در ظهور و پرورش نظریه او درباره فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه دریابیم که وی را در موقعیت تاریخیش در برابر فلسفه هیوم ، ورشکستگی آشکار مذهب عقلی قاره اروپا و یقین و اطمینان آشکار درباره ریاضیات و فیزیک نیوتونی بنگریم .

🔹هم چنین ما هنگامی بهتر میتوانیم فلسفهٔ زیست شناختی هانری برگسن را بفهمیم که آن را در رابطه با نظریه های مکانیستی پیشین و نسبت به مذهب اصالت روح پیشین فرانسوی ملاحظه کنیم

✔️۲_برای مطالعه سودمند تاریخ فلسفه هم چنین به نوعی « هم دلی » یعنی تقریبا به نوعی تقرب و برخورد روانشناسانه نیاز هست . مطلوب است که مورخ چیزی درباره فیلسوف ، به عنوان یک انسان بداند . (البته این امر در مورد همه فلاسفه ممکن نیست ) زیرا این کار به او کمک خواهد کرد که طریق او را در نظام مورد بحث احساس کند و آن را از درون بنگرد و طعم مخصوص و اوصاف ویژه آن را دریابد ، ما باید بکوشیم تا خود را به جای فیلسوف بگذاریم و سعی کنیم که افکار وی را از درون ببینیم . به علاوه این هم دلی با این بصیرت تخیلی برای فیلسوف مدرسی که میخواهد فلسفه جدید را بفهمد اساسی است .
اگر کسی مثلا زمینه ایمان مذهبی داشته باشد نظام های جدید یا لااقل بعضی از آنها به آسانی در نظر او به عنوان امور عجیب و غریبی که ارزش توجه جدی را ندارد جلوه میکند اما اگر بتواند حتی الامکان (البته بدون اینکه اصول خویش را رها کند ) آن نطامها را از درون ملاحظه کند بخت بسیار بیشتری برای فهم منظور فیلسوف دارد .

🔹با این همه ، ذهن ما نباید به اندازه ای با روانشناسی آن فیلسوف مشغول باشد که حقیقت یا خطای افکار وی که باید فی نفسه منظور گردد با رابطه منطقی نظام فلسفی وی با فکر پیشین نادیده گرفته شود و مورد بی توجهی قرار گیرد . روانشناس ممکن است بر حق باشد که خود را به دیدگاه نخست محدود کند اما مورخ فلسفه نه .
مثلا تقرب و برخورد روانشناختی محض ممکن است شخص را به این فرض رهنمون شود که نظام #آرتور_شوپنهاور آفریده یک مرد تلخ و تندخو و ناامید و بدبین است که در عین حال صاحب قدرت ادبی و تخیل هنری و بینش زیبایی شناختی است ، نه چیزی بیشتر ؛ که گویی فلسفه صرفا بیان ظهور حالات معین روانشناختی است .

🔹اما این دیدگاه این حقیقت را نادیده میگیرد که " نظام اراده انگاری " بدبینانهٔ او تا اندازه زیادی عکس العمل مذهب اصالت عقل خوش بینانهٔ هگلی است .
چنانکه این حقیقت را نیز به حساب نمی آورد که نظریه زیبایی شناختی شوپنهاور ممکن است به خودی خود ارزش داشته باشد ، یعنی مستقل از آنگونه انسانی که عرضه میکند و هم چنین کل مسئله شر و رنج را که نظام شوپنهاور مطرح میکند و یک مساله بسیار واقعی است فراموش میکند ، خواه خود شوپنهاور یک انسان ناامید و سرخورده بوده است یا نه .

🔹به همین نحو هر چند دانستن چیزی از سرگذشت شخصی فردریک نیچه کمال بزرگی به فهم فکر اوست ، با این همه افکار و عقاید وی را میتوان فی نفسه و جدا از شخصی که آنها را اندیشیده است ملاحظه کرد .

✔️ ۳_ کوشش برای راه یافتن به نظام هر متفکری ، فهم کاملِ نه تنها کلمات و عبارات موجود همچنین اختلاف جزئی معنایی که مولف قصد انتقال آن را دارد تا جایی که میسر است ملاحظهٔ جزئیات نظام در رابطه با کل آن ، دریافت تام و تمام تکون آن و مستلزمات آن ؛ این همه کار چند لحظه نیست .
مولف اثر حاضر برای متخصصان نمینویسد اما میخواهد یک بار دیگر یادآوری کند تنها در صورتی به اجر کامل خود رسیده است که بتواند تا درجه کوچکی نه تنها به تعلیم خوانندگان بلکه به وسیع کردن چشم انداز او و به تحصیل و اکتساب فهم بیشتر و هم دلی با تلاش عقلی نوع انسان و البته به حفظ استوارتر اصول فلسفه و زندگی خردورزانه کمک و یاری کند .

⏮ ادامه دارد ..

@molana_philosophi13