School of Aufklärung غبار غم برود حال خوش شود☘ 📚 #هر_کتابی_ارزش_خواندن_ندارد 🔺 معرفی #کتاب_مفید 🔷️ شرح آثار فلاسفه 🌿شرح آثار #حافظ_سعدی_مولانا و شمس تبریز 🎥 #دکلمه_موسیقی_کلیپ « ارتقاء آگاهی فرهنگی_فکری_فلسفی و بسط عدالت » ؛ادمین: @abibikaran13 School of Aufklärung ۱۴:۳۹ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ این خودش نوعی از استدلال است. این تکیه بر علت نیست، تکیه بر دلیل است (Argument from testimony) وباعث میشود که ما سخنان چنان شخصی را دست کم جدی بگیریم وسپس بدنبال دلایل دیگر در رد و اثبات آن برویم. حتی شخصیت دانشمندان علوم تجربی هم گاه پشتوانه سخن شان قرارمیگیرد وبه آن وزن و اعتبار میدهد گرچه داور نهایی تجربه و اتفاق دانشمندانست …اما بگذارید من ادامه بدهم. شخصیت پیامبر شبیه شخصیت یک عالم علوم تجربی نیست. شخصیت یک پیامبر مانند شخصیت یک هنرمند یا یک شاعر است. که هنرش عین اثبات هنرمندی اوست بدون حاجت بدلیلی اضافی. این همان حرف مولانا در مثنوی ست که هیچ وقت طفل به مادرش نمیگوید دلیل بیاور که تو مادر منی: ... School of Aufklärung ۱۴:۳۸ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ یک فرد خاص به نام پیامبر. آن فرد خاص را چرا ما برگزیدهایم و چرا به سخنان او اعتماد داریم؟ زیرا مشخصاتی وخصائلی خاص را در او مییابیم. اگر این مشخصات را بطریقی که قبلا آوردم در او نمییافتیم، سخنان او را نمیپذیرفتیم. همچنانکه شهادت راستگویان را میپذیریم واین هیچ ربطی به تعبد ندارد. اعتماد به سخن پیامبر و اعتقاد به صدق او از جنس اعتقاد و اعتماد به سخن یک فرد راستگو و امین است. پیامبر اسلام شخصا از این دلیل استفاده کردوچنانکه آورده اندبه مردم زمان خود گفت که اگر من به شما بگویم از پشت این تپه لشکری با شمشیرهای آخته میآیند و قصد جان شما را دارند، ایا میپذیرید؟ گفتند، بله زیرا چهل سال است که در میان ما زندگی کردهای و ما تو را به امانت میشناسیم و صفت محمد امین به تو دادهایم، دلیلی ندارد که سخن تو را باور نکنیم. ایشان جواب داد اگر این طور است از من بپذیریدخدایی و آخرتی و عاقبتی هست و اگر فلان گناهان را انجام بدهید، فلان مجازاتها را در پی خواهد داشت. ... School of Aufklärung ۱۴:۳۷ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ این داعیه که ماهم به سنت علمی، دائم مبانی دینی خودمان را نقد کنیم، نیکوست ولی اینجا یک تفاوت اصلی وجود دارد که سوال قبلی را دوباره پیش میکشد. در سنت علمی، ما قانون سوم نیوتن را به صرف اینکه «نیوتن این را گفته است»، نمیپذیریم. در فیزیک نیوتنی هم ممکن است روزی به این نتیجه برسیم، که فلان قانون فیزیک نیوتنی در شرایطی جواب نمیدهد و نادرست است؛ چنانچه اینیشتاین به این نتیجه رسید. اما در سلسله مباحث دینی ما به جایی میرسیم که به صرف نام یک فرد، نه صرف دانشی که آن فرد تولید کرده است، درستی یک گزاره را میپذیریم. به همین خاطر کسانی گوهر دین را تعبد میدانند، و میگویند ما به یک نقطه میرسیم که مبنای سخن و استدلال ما، سخن فرد است، و استدلالهای ما دیگر آنجا تمام میشوند …مبنای باور ما هرسخن هر فردی است یا یک فرد خاص با خصائل خاص؟ ... School of Aufklärung ۱۴:۳۷ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ خوبست بپرسم شما که از روشنفکران دینی چنین انتظاری دارید، آیا از دانشمندان هم چنین انتظاری دارید؟ آیا دانشمندان همیشه به پیش فرضهای علمی خودشان نگاه نقادانه دارند؟ ندارند. یادمان نرود تقسیم بندی تامس کوهن را که میگوید اکثر علما در دایره ودوره علم نرمال زندگی میکنند، یعنی مبانی خودشان را نقد نمیکنند. و راحت و آسوده مبانی را مفروض میگیرند و تئوریهای تازهای به میدان میآورند و مشغول نقد و انتقاد از یک دیگر میشوند. تنها وقت بحران هاست که مبانی هم مشمول نقد میشود و پارادایمی فرومی ریزد و پارادایم تازهای میروید. بلی نقد مبانی همیشه خوبست، اما واقعیت این است که ضرورتش در مواقع بحران احساس میشود. از قضا از نظر من، امروز دوران بحران دینی است و روشنفکران دینی درست در همین بحرانها زاده و ظاهر میشوند. در علم وعالمان دین بحرانی رخ نداده و احتمالا هیچ بحرانی هم رخ نخواهد داد. اگر یک روحانی دچار بحران بشود، یابی دین میشود یا روشنفکر دینی. ... School of Aufklärung ۱۴:۳۶ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ ثانیا (و من بر این نکته تاکید دارم) معصوم دانستن امری نیست که شما یک بار و برای همیشه تکلیف آن را مشخص کنید در آنجاهم ما نگاه ونظارت نقدی خود راباید ادامه دهیم. فعلاعصمت را کنار بگذاریم و در مورد عدالت صحبت کنیم، فرض کنیم به مفهوم فقهی کلمه شما قائل به عدالت کسی باشید. یعنی دیده باشید که او گناه کبیره نمیکند و گناه صغیره هم مکررا مرتکب نمیشود، ولی این به این معنا نیست که نگاهتان را از او بردارید. و بگویید اگر یک بار گفتیم عادل است، پس برای تمام عمر نیز عادل است. نه! ممکن است فردا مرتکب گناه کبیره بشود، و از عدالت ساقط بشود. کدام وضوست که تا آخر عمر باطل نشود!؟ گرایش ناروا یی که ما در دینداران عوام یاعالم نمامی بینیم این است که میگویند وقتی عقائد خودتان را اثبات کردید، آنرا در بقچه بپیچید و در تاقچه بگذارید و بگویید الی الابد اثبات شده است و دیگر طرفش نمیرویم. من چنین رای بقچه یی و تاقچه یی ندارم و معتقدم که ما دائما در حال گفتگوی دیالکتیکی با اعتقادات خودمان هستیم. ... School of Aufklärung ۱۴:۳۵ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ احتمالا به همین دلیل روشنفکران دینی هم، مانند روحانیان و متکلمان، هیچ وقت به نقد رفتار پیامبر نمیپردازند …چرا میپردازند این حرف هم درست نیست. ببینید اتفاقا روشنفکران دینی به دلیل تکیهای که بر عقلانیت و بر تجربه دینی دارند به نقد پیامبر و حتی نقد قرآن نیز میپردازند. اگر شما به خاطر داشته باشید من در آخرین مقالهای که در جرس به عنوان «هله برخیز که اندیشه دگر باید کرد»، منتشر کردم، این نکته را اوردم که هیچ دلیل عقلی و شرعی نداریم که نمیتوان قرآن را نقدکرد. از قضا رییس قوه قضاییه ایران به من پاسخ داد و گفت که بلی، اگر منظور شما این است که حدیثی امده باشد که قرآن یا پیامبر را نقد نکنید، درست است چنین حدیثی نداریم. اما وقتی که ما قرآن را کلام خدا دانستیم و پیامبر را معصوم دانستیم، دیگر چه جای نقد است.؟. به گمان من دلیل ایشان مخدوش است. چون. اولا نقد، یا بزبان آشناتر برای فقیهان، «شبهه» بی سبب در دل نمیروید. حال با این شبهه بوالفضول چه باید کرد؟ ... School of Aufklärung ۱۴:۳۴ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ شما اگر این استدلال را نپذیرید آن بحث دیگری است. باورش بر «دلیل» متکی است نه بر «علت» «علت» مانند این است که فردی شما راسحر یا هیپنوتیزم کرده باشد که هرچه او میگوید بپذیرید. اما اگر شما بر مبنای یک دلیل عقلی، شخصیت کسی را بمنزله کاشف حقایق بپذیرید و آنگاه سخن صادر شده از شخصیت او را هم بپذیرید، دیگر به هیچ عنوان نامش «علت» گرایی نیست بلکه نامش استدلال است و در کمال عقلانیت است. (argument from expertise). من میخواهم پاسخ شما را به شکل دیگری تکرار کنم. ما در این دستگاه دینی اصول موضوعهای داریم. ظاهرا یکی از این اصول موضوعه است که هرچه پیامبر بگوید، درست است. اما این اصل موضوع که هرچه پیامبر گفته، درست است، را ما یک جای دیگری اثبات کردهایم …بله. همین طور است. و اشکالی هم ندارد. ... School of Aufklärung ۱۴:۳۳ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ فرمودید روشنفکر دینی هم در نهایت به کتاب و سنت میرسد اگر ما در سلسله باورها و استدلال هایمان در روشنفکری دینی، در نهایت به سنت برسیم، یعنی به شخصی میرسیم که پیامبر است و کلامش حجت است. آیا به این معنا نیست که سلسلهی دلایل ما به یک علت ختم شده است؟. منظورتان این است که به پیامبر ختم میشود؟. بلی. یعنی ما وقتی از مرجعیت سنت سخن میگوییم، یعنی معتقدیم چون پیامبر کار مشخصی را انجام داده است، یا سخنی را برزبان آورده است، ما آن را میپذیریم. اینجا صرف این که این سخن را پیامبر بر زبان جاری ساخته است، ما آن را پذیرفتهایم و به یک «علت» رسیدهایم …خیر «علت» درکار نیست. چون ما به دلایلی محمدابن عبدالله را به منزلهی پیامبر برگزیدهایم سخنان اورا هم صادق میانگاریم. فرض کنید که شما به دلیلی که غزالی بیان کرده، به پیامبر ایمان آورده باشید. دلیل غزالی چه بود؟ ... School of Aufklärung ۱۴:۳۰ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ این باکمال معذرت یک کژخوانی آشکارست. پروژهی روشنفکران دینی را میتوان در برونداد آن جست به تعبیر عیسی علیه السلام، درخت را از میوه آن میشناسند. روشنفکران دینی در ایران مرجعشان وحجتشان کتاب و سنت است. و عزمشان را نیز بر خرافه زدایی از دین جاری در میان مسلمانان وعلاج بیماریهای دینی جوامع اسلامی قرار دادهاند. یعنی تمام همتشان را صرف آبیاری واصلاح درخت آفت زده یی به نام اسلام میکنند و میخواهند آن را برومندتر، تنومندتر و پرمیوهتر ببینند. کلمه روشنفکر دینی نیز برای احتراز از اسلام وضع نشده است، در مقابل غیردینی وضع شده است یعنی درمقابل روشنفکری که به دین باورندارد خواه اسلام خواه غیر آن. ... School of Aufklärung ۱۴:۳۰ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ از توضیحات شما استفاده کرده و به یکی از انتقاداتی اشاره میکنم که اخیرا به روشنفکران دینی وارد کردهاند منتقدان میگویند که روشنفکران دینی، اگرچه مسلمانند و در گسترهی ایران عموما شیعه؛ اما به نظر میرسد بیش از آن که دغدغه اسلام و تشیع را داشته باشند، اصل دین برایشان مهم است. گویی به همین خاطر است که میگویند روشنفکری دینی، نمیگویند روشنفکری اسلامی یا روشنفکری شیعی. و میپرسند آیا روشنفکران دینی ایرانی به یک دین جدید جهانی میاندیشند که به هیچ هویت دینی و مذهبی خودش را مقید نمیداند؟ البته منظورشان مشخصا پروژهی دینی روشنفکران است و نه اعتقادات شخصی. ... School of Aufklärung ۱۴:۲۹ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ خلاصه کلام این که هر روشنفکر دینی برای اعتقادات خود مبانی مدلل دارد و تقلیدا آنرا نپذیرفته است و میتواند وارد گفتگو درباره آن شود اما کار روشنفکری در عرصه عمومی این نیست که بحث کلامی کند. بلکه تحلیل و خرافه زدایی و آفت کشی و دیالوگ باعقل مدرن وگشودن فضای عقلی واجتماعی برای ایمان آزاد و محققانه ومعرفت شناسی وپدیدارشناسی دین است. واگر سوالتان مشخصا ازمن ست، من نه یک فیلسوف دین تمام وقتم نه یک روشنفکر دینی تمام وقت. ولذا گاه این کلاه را بر سر میگذارم گاه آنرا. اما کلاه بر سر کسی نمیگذارم! ... School of Aufklärung ۱۴:۲۸ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بگذارید همین جا این نکته را هم اضافه کنم. روشنفکران دینی به صورت سنتی و شریعتی کلمه دیندار نیستند این سخنی است که باید گفته شود و کتمان نشود. من این را البته همیشه در بارهی بزرگان گفتهام. ازمن پرسیدهاند که مولوی شیعه بود یا سنی؟ پاسخ من به ایشان همیشه این بوده است که بزرگانی مانند مولوی فراتر از تشیع و تسنن یااعتزال و اشعریت قرار دارند. مولوی برای خودش یک مکتب است، یک مذهب است. حافظ هم برای خودش یک مکتب و یک مذهب است. اینها نهنگانی هستند که در برکه خرد مذاهب نمیگنجند. آن بزرگان محقق اند نه مقلد. وهرکدامشان مسلمانی ویژه خود را دارند. ... School of Aufklärung ۱۴:۲۷ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بعلاوه بر ای روشنفکر دینی، تحقق پلورالیزم یک دغدغه فوق العاده مهم است و به همین سبب هم رغبتی ندارد که در پی ابطال ادیان دیگر و اثب از قضا او میخواهد مردم و خصوصا فرهیختگان و دانایان، از مرتبه حق و باطل قشری وجزمی عبور کنند و ارتفاع بگیرند و در ادیان دیگر به عین عنایت و رفاقت نظر کنند و دست از «توهم استغنا» بردارند. به این دلایل ست که من گمان میکنم باید انتظاراتمان را از روشنفکران دینی تصحیح کنیم. انتظار اینکه روشنفکر دینی اثبات حقانیت دین بکند، انتظاری است که باید از یک متکلم یا یک روحانی داشت. چنین امری در تعریف روشنفکری دینی نهفته نیست. آنها کاری را میکنند که اتفاقا روحانیان و متکلمان نمیکنند، یعنی دیالوگ دین را با مدرنیته را بر قرار میکنند. ... School of Aufklärung ۱۴:۲۶ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ نکته دوم اینکه روشنفکر دینی متکلم نیست. در حالی که چنین وظیفهای برعهده روشنفکر دینی نیست روشنفکر دینی همه کاره نیست. او پدیدارشناسانه وجود دین (مثلا اسلام) و موثر و مفید بودن آن را مفروض میگیرد. روشنفکر دینی نمیخواهد مردم را مسلمان یا دین دار کند و برای آنها اثبات کند که فلان دین درست است و فلان دین دیگر باطل است. او خود را گرفتار مقوله کفر و اسلام یا حق و باطل نمیکند. این کار نیکوی متکلمان و روحانیان است. روشنفکر دینی معتقد است که یک عنصر فربه فرهنگی در جامعه وجود دارد بنام اعتقاد دینی که نیروی بسیار عظیمی را با خود حمل میکند. هم میتواند استبداد بزاید و ولایت فقیه بیاورد هم استبداد را بزداید ومشروطه بیاورد. هم میتواند ملالت بیاورد هم میتواند معنا به زندگی ببخشد. او این نیروی بسیار عظیم را به رسمیت میشناسد و بدوستی بر میگیرد و با آن کار میکند. ... School of Aufklärung ۱۴:۲۵ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ آقای دکتر، از یک سوال ریشهای شروع کنیم، دین، برای روشنفکری دینی، «مسئله است، یا» راه حل «؟ دین چنان که اشاره کردم، عنصری است بسیار فربه از سنت که هیچ متفکرروشن بینی نمیتواند آنرا نادیده بگیرد. لذا هم درد است هم درمان، هم زخم است هم مرهم، هم مسئله است هم راه حل. یعنی از طرفی باید آنرا علاج کرد و از طرفی باید از آن علاج خواست. عینا مانند مدرنیته. مدرنیته نیز، هم مسئله است و هم راه حل. لذا اندیشیدن به هر دو و برقرارکردن دیالوگ و مکالمه میان این دو، اهتمامی است هم روشنفکرانه هم دیندارانه …برخی از منتقدان میگویند، روشنفکردینی، زمانی که دین را به عنوان» راه حل" انتخاب میکند، مبانی معرفت شناسی یا حجیت مبانی معرفت شناسی خودش را معرفی نمیکند و یا تا انتها مورد نقد قرار نمیدهد و اصطلاحا به سنت روشنفکری وفادار نیست …نمی خواهم وارد مقوله تعریف روشنفکری دینی بشوم، آنقدر این موضوع را دستمالی کردهاند که به ابتذال کشیده شده است. والبته همفکران ما ونواندیشان دینی به شبهههای سست ناباوران پاسخهای محکم دادهاند. اما برای اینکه خوانندهی ما بداندکه در بارهی چه سخن میگوییم: از طرفی روشنفکر دینی در قرون وسطی زندگی نمیکند، روشنفکر است و به دوران روشنگری پیوسته است و سلاح نقد را به براتری ... School of Aufklärung ۱۴:۲۴ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ زندگی آمیزهای است از امور اختیاری و امور جبری نسبت به آنچه اختیار کردهام چندان بدگمان و پشیمان نیستم. اما آنچه جبر روزگار بر سر و روی من باریده است، در مورد آن سخن نمیگویم، چون بیرون از دایره اختیار من بوده است و پارهای تلخ و پارهای شیرین بودهاند. باری من حیث المجموع راه روشنفکری دینی را، که دیریست بر گرفتهام، میپسندم و امیدوارم که بقیت عمر را هم در همین طریق بگذرانم و از خدا میخواهم که دستآوردهای نوینی نصیب من کند. برای کسی با داشتهها و نداشتههای من، ادامه این مسیر بهترین انتخاب ممکن است. برای اینکه از یک سوی دلی دارم در گروی معنویت و دین و از سوی دیگر دلی دارم در گروی دانش و خرد نوین. هیچ یک از این دو را نمیتوانم طلاق بدهم و تجربه ایمانی و عقلی من به من آموخته است که خواستن هر دو با هم کاملا میسر و ممکن است. آنچه را که میکوشم تا به انجام برسانم و امید توفیق آن را دارم، این است که دیالوگی وداد وستدی میان دو سرمایهی بزرگ بشریت یعنی دین و خرد نوین برقرار کنم. نه میخواهم خرد نوین را تابع دیانت کنم نه دیانت را تابع خرد نوین. بل آنچه میخواهم به انجام برسانم (در درک امروزین من) عبارت است از برقرار کردن دیالوگ میان حال ... School of Aufklärung ۱۴:۲۳ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ آقای دکتر، ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، با تاخیر، تولد شما را تبریک میگویم و برایتان سلامتی و طول عمر آرزو میکنم در آغاز مصاحبه، هفتاد سالگی شما را بهانه قرارداده و میپرسم، عبدالکریم سروش در مقام یک روشنفکر دینی، اگر به عقب برگردد و مجالی دیگر داشته باشد، آیا در آرا، نظرات و یا مواضع خود تجدید نظری خواهد داشت؟. به نام خداوند. بنده هم تولد خجستهی «زیتون» را به شما و خوانندگانتان و به مردم خوبمان خجسته باش میگویم. امیدوارم این رسانهی نوظهور بار امانتی را که خداوند بردوش روشنفکران و عالمان دین نهاده است، به تدبیر وصبوری به بارانداز مقصود برساند. از این که هفتاد سالگی من را تبریک میگویید، متشکرم. نمیدانم خجل یا خوشدل باشم. به تعبیر سعدی:. هم شادمانم هم خجل، هم تازه رو هم تنگ دل. کاز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را. ... School of Aufklärung ۱۴:۲۳ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بازخوانی مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با عبدالکریم سروش. عبدالکریم سروش زیتون – طاها پارسا: روشنفکران دینی، به صورت سنتی و شریعتی کلمه دیندار نیستند؛ این را خود آنان نیز کتمان نمیکنند …روشنفکری دینی در ایران، از یک سو کتاب و سنت را مرجع و حجت خود میشمارد و از سوی دیگر به قرآن و پیامبر نگاه انتقادی دارد. به مبانی اعتقادی و حجیت مبانی معرفت شناسی خود نیز نمیپردازد …جمعی، رویکرد روشنفکران دینی به قرآن و پیامبر را، خلاف آیین اسلام میدانند و مسلمانی آنان را بر نمیتابند. گروهی نیز، رجوع مدام روشنفکران دینی به کتاب و سنت را، در تضاد با آداب روشنفکری دانسته و عقلانیت آنان را مورد تردید قرار میدهند. ناقدان سوم اشکال را در مبانی معرفت شناسی آنان میجویند …روشنفکری دینی، در مواجهه با گروه اول مراجعه مستمر به کتاب و سنت را معیار و نشانهی دینداری خود میداند و در مجادله با گروه دوم، نقد قرآن و پیامبر را دلیل تکیهاش بر عقلانیت و نشانهی روشنفکری میخواند. جویندگان حجیت مبانی معرفت شناسی خود را نیز به متکلمان و روحانیان ارجاع میدهد، که آن را وظیفهی خود نمیداند و خود بنا ندارد این مسئله را با همگان درمیان بگذارد …هفتادسالگی عبدالکریم سروش و تولد سایت زیتون، بها ... School of Aufklärung ۱۴:۲۰ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ ؛..:. 🔹تعریف درست روشنفکری دینی. ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر School of Aufklärung ۱۳:۳۸ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بنام خداوند روشنفکران دیندار، روشنفکرند چون به عقل مستقل از وحی باور دارند و از آن تغذیه میکنند و چراغ خرد در دست برای یافتن حقیقت و سوختن ظلمت روان اند. و دینداراند چون ایمان محققانه شان نه بر تقلید بنا شده است نه بر تعبد نه بر ارث نه بر جبر، نه بر هوس نه بر عادت، نه بر ترس و نه بر طمع. بل از دل سنجشی عقلانی یا تجربه یی روحانی برآمده است و مستمرا تطهیر و تکمیل میشود. روشنفکری دینی یک هویت سیال است چرا که خردورزی و حقیقت جویی و خرافه سوزی جز با سیلان همراه نیست. روحانی ندارد چرا که هر کس در آن مدرسه، روحانی خویشتن است. خانقاهی است بی شیخ که شیخانی بی خانقاه در آن ساکن اند. مقولاتی چون ارتداد، بدعت، کافر، مومن … در آن راه ندارد چرا که این مقولات تابع قدرت سیاسی و دینی موجود است. متعلق به هویت جمعی دینداران معیشت اندیش است که دینداریشان جبری، علتی، ارثی، معیشتی، هویتی، تعبدی و تقلیدی است. مدرسه روشنفکری دینی که هر روز در آن صد طوفان نوح و طغیان روح رخ میدهد و گردشگاه گردشهای عنیف فکری است کجا میتواند به نام کفر و بدعت راه سیلان را بر خود ببندد و از ویرانی بهراسد؟ ... ‹ 45 46 47 48 ›
School of Aufklärung ۱۴:۳۹ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ این خودش نوعی از استدلال است. این تکیه بر علت نیست، تکیه بر دلیل است (Argument from testimony) وباعث میشود که ما سخنان چنان شخصی را دست کم جدی بگیریم وسپس بدنبال دلایل دیگر در رد و اثبات آن برویم. حتی شخصیت دانشمندان علوم تجربی هم گاه پشتوانه سخن شان قرارمیگیرد وبه آن وزن و اعتبار میدهد گرچه داور نهایی تجربه و اتفاق دانشمندانست …اما بگذارید من ادامه بدهم. شخصیت پیامبر شبیه شخصیت یک عالم علوم تجربی نیست. شخصیت یک پیامبر مانند شخصیت یک هنرمند یا یک شاعر است. که هنرش عین اثبات هنرمندی اوست بدون حاجت بدلیلی اضافی. این همان حرف مولانا در مثنوی ست که هیچ وقت طفل به مادرش نمیگوید دلیل بیاور که تو مادر منی: ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۸ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ یک فرد خاص به نام پیامبر. آن فرد خاص را چرا ما برگزیدهایم و چرا به سخنان او اعتماد داریم؟ زیرا مشخصاتی وخصائلی خاص را در او مییابیم. اگر این مشخصات را بطریقی که قبلا آوردم در او نمییافتیم، سخنان او را نمیپذیرفتیم. همچنانکه شهادت راستگویان را میپذیریم واین هیچ ربطی به تعبد ندارد. اعتماد به سخن پیامبر و اعتقاد به صدق او از جنس اعتقاد و اعتماد به سخن یک فرد راستگو و امین است. پیامبر اسلام شخصا از این دلیل استفاده کردوچنانکه آورده اندبه مردم زمان خود گفت که اگر من به شما بگویم از پشت این تپه لشکری با شمشیرهای آخته میآیند و قصد جان شما را دارند، ایا میپذیرید؟ گفتند، بله زیرا چهل سال است که در میان ما زندگی کردهای و ما تو را به امانت میشناسیم و صفت محمد امین به تو دادهایم، دلیلی ندارد که سخن تو را باور نکنیم. ایشان جواب داد اگر این طور است از من بپذیریدخدایی و آخرتی و عاقبتی هست و اگر فلان گناهان را انجام بدهید، فلان مجازاتها را در پی خواهد داشت. ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۷ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ این داعیه که ماهم به سنت علمی، دائم مبانی دینی خودمان را نقد کنیم، نیکوست ولی اینجا یک تفاوت اصلی وجود دارد که سوال قبلی را دوباره پیش میکشد. در سنت علمی، ما قانون سوم نیوتن را به صرف اینکه «نیوتن این را گفته است»، نمیپذیریم. در فیزیک نیوتنی هم ممکن است روزی به این نتیجه برسیم، که فلان قانون فیزیک نیوتنی در شرایطی جواب نمیدهد و نادرست است؛ چنانچه اینیشتاین به این نتیجه رسید. اما در سلسله مباحث دینی ما به جایی میرسیم که به صرف نام یک فرد، نه صرف دانشی که آن فرد تولید کرده است، درستی یک گزاره را میپذیریم. به همین خاطر کسانی گوهر دین را تعبد میدانند، و میگویند ما به یک نقطه میرسیم که مبنای سخن و استدلال ما، سخن فرد است، و استدلالهای ما دیگر آنجا تمام میشوند …مبنای باور ما هرسخن هر فردی است یا یک فرد خاص با خصائل خاص؟ ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۷ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ خوبست بپرسم شما که از روشنفکران دینی چنین انتظاری دارید، آیا از دانشمندان هم چنین انتظاری دارید؟ آیا دانشمندان همیشه به پیش فرضهای علمی خودشان نگاه نقادانه دارند؟ ندارند. یادمان نرود تقسیم بندی تامس کوهن را که میگوید اکثر علما در دایره ودوره علم نرمال زندگی میکنند، یعنی مبانی خودشان را نقد نمیکنند. و راحت و آسوده مبانی را مفروض میگیرند و تئوریهای تازهای به میدان میآورند و مشغول نقد و انتقاد از یک دیگر میشوند. تنها وقت بحران هاست که مبانی هم مشمول نقد میشود و پارادایمی فرومی ریزد و پارادایم تازهای میروید. بلی نقد مبانی همیشه خوبست، اما واقعیت این است که ضرورتش در مواقع بحران احساس میشود. از قضا از نظر من، امروز دوران بحران دینی است و روشنفکران دینی درست در همین بحرانها زاده و ظاهر میشوند. در علم وعالمان دین بحرانی رخ نداده و احتمالا هیچ بحرانی هم رخ نخواهد داد. اگر یک روحانی دچار بحران بشود، یابی دین میشود یا روشنفکر دینی. ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۶ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ ثانیا (و من بر این نکته تاکید دارم) معصوم دانستن امری نیست که شما یک بار و برای همیشه تکلیف آن را مشخص کنید در آنجاهم ما نگاه ونظارت نقدی خود راباید ادامه دهیم. فعلاعصمت را کنار بگذاریم و در مورد عدالت صحبت کنیم، فرض کنیم به مفهوم فقهی کلمه شما قائل به عدالت کسی باشید. یعنی دیده باشید که او گناه کبیره نمیکند و گناه صغیره هم مکررا مرتکب نمیشود، ولی این به این معنا نیست که نگاهتان را از او بردارید. و بگویید اگر یک بار گفتیم عادل است، پس برای تمام عمر نیز عادل است. نه! ممکن است فردا مرتکب گناه کبیره بشود، و از عدالت ساقط بشود. کدام وضوست که تا آخر عمر باطل نشود!؟ گرایش ناروا یی که ما در دینداران عوام یاعالم نمامی بینیم این است که میگویند وقتی عقائد خودتان را اثبات کردید، آنرا در بقچه بپیچید و در تاقچه بگذارید و بگویید الی الابد اثبات شده است و دیگر طرفش نمیرویم. من چنین رای بقچه یی و تاقچه یی ندارم و معتقدم که ما دائما در حال گفتگوی دیالکتیکی با اعتقادات خودمان هستیم. ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۵ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ احتمالا به همین دلیل روشنفکران دینی هم، مانند روحانیان و متکلمان، هیچ وقت به نقد رفتار پیامبر نمیپردازند …چرا میپردازند این حرف هم درست نیست. ببینید اتفاقا روشنفکران دینی به دلیل تکیهای که بر عقلانیت و بر تجربه دینی دارند به نقد پیامبر و حتی نقد قرآن نیز میپردازند. اگر شما به خاطر داشته باشید من در آخرین مقالهای که در جرس به عنوان «هله برخیز که اندیشه دگر باید کرد»، منتشر کردم، این نکته را اوردم که هیچ دلیل عقلی و شرعی نداریم که نمیتوان قرآن را نقدکرد. از قضا رییس قوه قضاییه ایران به من پاسخ داد و گفت که بلی، اگر منظور شما این است که حدیثی امده باشد که قرآن یا پیامبر را نقد نکنید، درست است چنین حدیثی نداریم. اما وقتی که ما قرآن را کلام خدا دانستیم و پیامبر را معصوم دانستیم، دیگر چه جای نقد است.؟. به گمان من دلیل ایشان مخدوش است. چون. اولا نقد، یا بزبان آشناتر برای فقیهان، «شبهه» بی سبب در دل نمیروید. حال با این شبهه بوالفضول چه باید کرد؟ ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۴ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ شما اگر این استدلال را نپذیرید آن بحث دیگری است. باورش بر «دلیل» متکی است نه بر «علت» «علت» مانند این است که فردی شما راسحر یا هیپنوتیزم کرده باشد که هرچه او میگوید بپذیرید. اما اگر شما بر مبنای یک دلیل عقلی، شخصیت کسی را بمنزله کاشف حقایق بپذیرید و آنگاه سخن صادر شده از شخصیت او را هم بپذیرید، دیگر به هیچ عنوان نامش «علت» گرایی نیست بلکه نامش استدلال است و در کمال عقلانیت است. (argument from expertise). من میخواهم پاسخ شما را به شکل دیگری تکرار کنم. ما در این دستگاه دینی اصول موضوعهای داریم. ظاهرا یکی از این اصول موضوعه است که هرچه پیامبر بگوید، درست است. اما این اصل موضوع که هرچه پیامبر گفته، درست است، را ما یک جای دیگری اثبات کردهایم …بله. همین طور است. و اشکالی هم ندارد. ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۳ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ فرمودید روشنفکر دینی هم در نهایت به کتاب و سنت میرسد اگر ما در سلسله باورها و استدلال هایمان در روشنفکری دینی، در نهایت به سنت برسیم، یعنی به شخصی میرسیم که پیامبر است و کلامش حجت است. آیا به این معنا نیست که سلسلهی دلایل ما به یک علت ختم شده است؟. منظورتان این است که به پیامبر ختم میشود؟. بلی. یعنی ما وقتی از مرجعیت سنت سخن میگوییم، یعنی معتقدیم چون پیامبر کار مشخصی را انجام داده است، یا سخنی را برزبان آورده است، ما آن را میپذیریم. اینجا صرف این که این سخن را پیامبر بر زبان جاری ساخته است، ما آن را پذیرفتهایم و به یک «علت» رسیدهایم …خیر «علت» درکار نیست. چون ما به دلایلی محمدابن عبدالله را به منزلهی پیامبر برگزیدهایم سخنان اورا هم صادق میانگاریم. فرض کنید که شما به دلیلی که غزالی بیان کرده، به پیامبر ایمان آورده باشید. دلیل غزالی چه بود؟ ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۰ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ این باکمال معذرت یک کژخوانی آشکارست. پروژهی روشنفکران دینی را میتوان در برونداد آن جست به تعبیر عیسی علیه السلام، درخت را از میوه آن میشناسند. روشنفکران دینی در ایران مرجعشان وحجتشان کتاب و سنت است. و عزمشان را نیز بر خرافه زدایی از دین جاری در میان مسلمانان وعلاج بیماریهای دینی جوامع اسلامی قرار دادهاند. یعنی تمام همتشان را صرف آبیاری واصلاح درخت آفت زده یی به نام اسلام میکنند و میخواهند آن را برومندتر، تنومندتر و پرمیوهتر ببینند. کلمه روشنفکر دینی نیز برای احتراز از اسلام وضع نشده است، در مقابل غیردینی وضع شده است یعنی درمقابل روشنفکری که به دین باورندارد خواه اسلام خواه غیر آن. ...
School of Aufklärung ۱۴:۳۰ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ از توضیحات شما استفاده کرده و به یکی از انتقاداتی اشاره میکنم که اخیرا به روشنفکران دینی وارد کردهاند منتقدان میگویند که روشنفکران دینی، اگرچه مسلمانند و در گسترهی ایران عموما شیعه؛ اما به نظر میرسد بیش از آن که دغدغه اسلام و تشیع را داشته باشند، اصل دین برایشان مهم است. گویی به همین خاطر است که میگویند روشنفکری دینی، نمیگویند روشنفکری اسلامی یا روشنفکری شیعی. و میپرسند آیا روشنفکران دینی ایرانی به یک دین جدید جهانی میاندیشند که به هیچ هویت دینی و مذهبی خودش را مقید نمیداند؟ البته منظورشان مشخصا پروژهی دینی روشنفکران است و نه اعتقادات شخصی. ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۹ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ خلاصه کلام این که هر روشنفکر دینی برای اعتقادات خود مبانی مدلل دارد و تقلیدا آنرا نپذیرفته است و میتواند وارد گفتگو درباره آن شود اما کار روشنفکری در عرصه عمومی این نیست که بحث کلامی کند. بلکه تحلیل و خرافه زدایی و آفت کشی و دیالوگ باعقل مدرن وگشودن فضای عقلی واجتماعی برای ایمان آزاد و محققانه ومعرفت شناسی وپدیدارشناسی دین است. واگر سوالتان مشخصا ازمن ست، من نه یک فیلسوف دین تمام وقتم نه یک روشنفکر دینی تمام وقت. ولذا گاه این کلاه را بر سر میگذارم گاه آنرا. اما کلاه بر سر کسی نمیگذارم! ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۸ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بگذارید همین جا این نکته را هم اضافه کنم. روشنفکران دینی به صورت سنتی و شریعتی کلمه دیندار نیستند این سخنی است که باید گفته شود و کتمان نشود. من این را البته همیشه در بارهی بزرگان گفتهام. ازمن پرسیدهاند که مولوی شیعه بود یا سنی؟ پاسخ من به ایشان همیشه این بوده است که بزرگانی مانند مولوی فراتر از تشیع و تسنن یااعتزال و اشعریت قرار دارند. مولوی برای خودش یک مکتب است، یک مذهب است. حافظ هم برای خودش یک مکتب و یک مذهب است. اینها نهنگانی هستند که در برکه خرد مذاهب نمیگنجند. آن بزرگان محقق اند نه مقلد. وهرکدامشان مسلمانی ویژه خود را دارند. ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۷ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بعلاوه بر ای روشنفکر دینی، تحقق پلورالیزم یک دغدغه فوق العاده مهم است و به همین سبب هم رغبتی ندارد که در پی ابطال ادیان دیگر و اثب از قضا او میخواهد مردم و خصوصا فرهیختگان و دانایان، از مرتبه حق و باطل قشری وجزمی عبور کنند و ارتفاع بگیرند و در ادیان دیگر به عین عنایت و رفاقت نظر کنند و دست از «توهم استغنا» بردارند. به این دلایل ست که من گمان میکنم باید انتظاراتمان را از روشنفکران دینی تصحیح کنیم. انتظار اینکه روشنفکر دینی اثبات حقانیت دین بکند، انتظاری است که باید از یک متکلم یا یک روحانی داشت. چنین امری در تعریف روشنفکری دینی نهفته نیست. آنها کاری را میکنند که اتفاقا روحانیان و متکلمان نمیکنند، یعنی دیالوگ دین را با مدرنیته را بر قرار میکنند. ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۶ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ نکته دوم اینکه روشنفکر دینی متکلم نیست. در حالی که چنین وظیفهای برعهده روشنفکر دینی نیست روشنفکر دینی همه کاره نیست. او پدیدارشناسانه وجود دین (مثلا اسلام) و موثر و مفید بودن آن را مفروض میگیرد. روشنفکر دینی نمیخواهد مردم را مسلمان یا دین دار کند و برای آنها اثبات کند که فلان دین درست است و فلان دین دیگر باطل است. او خود را گرفتار مقوله کفر و اسلام یا حق و باطل نمیکند. این کار نیکوی متکلمان و روحانیان است. روشنفکر دینی معتقد است که یک عنصر فربه فرهنگی در جامعه وجود دارد بنام اعتقاد دینی که نیروی بسیار عظیمی را با خود حمل میکند. هم میتواند استبداد بزاید و ولایت فقیه بیاورد هم استبداد را بزداید ومشروطه بیاورد. هم میتواند ملالت بیاورد هم میتواند معنا به زندگی ببخشد. او این نیروی بسیار عظیم را به رسمیت میشناسد و بدوستی بر میگیرد و با آن کار میکند. ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۵ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ آقای دکتر، از یک سوال ریشهای شروع کنیم، دین، برای روشنفکری دینی، «مسئله است، یا» راه حل «؟ دین چنان که اشاره کردم، عنصری است بسیار فربه از سنت که هیچ متفکرروشن بینی نمیتواند آنرا نادیده بگیرد. لذا هم درد است هم درمان، هم زخم است هم مرهم، هم مسئله است هم راه حل. یعنی از طرفی باید آنرا علاج کرد و از طرفی باید از آن علاج خواست. عینا مانند مدرنیته. مدرنیته نیز، هم مسئله است و هم راه حل. لذا اندیشیدن به هر دو و برقرارکردن دیالوگ و مکالمه میان این دو، اهتمامی است هم روشنفکرانه هم دیندارانه …برخی از منتقدان میگویند، روشنفکردینی، زمانی که دین را به عنوان» راه حل" انتخاب میکند، مبانی معرفت شناسی یا حجیت مبانی معرفت شناسی خودش را معرفی نمیکند و یا تا انتها مورد نقد قرار نمیدهد و اصطلاحا به سنت روشنفکری وفادار نیست …نمی خواهم وارد مقوله تعریف روشنفکری دینی بشوم، آنقدر این موضوع را دستمالی کردهاند که به ابتذال کشیده شده است. والبته همفکران ما ونواندیشان دینی به شبهههای سست ناباوران پاسخهای محکم دادهاند. اما برای اینکه خوانندهی ما بداندکه در بارهی چه سخن میگوییم: از طرفی روشنفکر دینی در قرون وسطی زندگی نمیکند، روشنفکر است و به دوران روشنگری پیوسته است و سلاح نقد را به براتری ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۴ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ زندگی آمیزهای است از امور اختیاری و امور جبری نسبت به آنچه اختیار کردهام چندان بدگمان و پشیمان نیستم. اما آنچه جبر روزگار بر سر و روی من باریده است، در مورد آن سخن نمیگویم، چون بیرون از دایره اختیار من بوده است و پارهای تلخ و پارهای شیرین بودهاند. باری من حیث المجموع راه روشنفکری دینی را، که دیریست بر گرفتهام، میپسندم و امیدوارم که بقیت عمر را هم در همین طریق بگذرانم و از خدا میخواهم که دستآوردهای نوینی نصیب من کند. برای کسی با داشتهها و نداشتههای من، ادامه این مسیر بهترین انتخاب ممکن است. برای اینکه از یک سوی دلی دارم در گروی معنویت و دین و از سوی دیگر دلی دارم در گروی دانش و خرد نوین. هیچ یک از این دو را نمیتوانم طلاق بدهم و تجربه ایمانی و عقلی من به من آموخته است که خواستن هر دو با هم کاملا میسر و ممکن است. آنچه را که میکوشم تا به انجام برسانم و امید توفیق آن را دارم، این است که دیالوگی وداد وستدی میان دو سرمایهی بزرگ بشریت یعنی دین و خرد نوین برقرار کنم. نه میخواهم خرد نوین را تابع دیانت کنم نه دیانت را تابع خرد نوین. بل آنچه میخواهم به انجام برسانم (در درک امروزین من) عبارت است از برقرار کردن دیالوگ میان حال ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۳ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ آقای دکتر، ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، با تاخیر، تولد شما را تبریک میگویم و برایتان سلامتی و طول عمر آرزو میکنم در آغاز مصاحبه، هفتاد سالگی شما را بهانه قرارداده و میپرسم، عبدالکریم سروش در مقام یک روشنفکر دینی، اگر به عقب برگردد و مجالی دیگر داشته باشد، آیا در آرا، نظرات و یا مواضع خود تجدید نظری خواهد داشت؟. به نام خداوند. بنده هم تولد خجستهی «زیتون» را به شما و خوانندگانتان و به مردم خوبمان خجسته باش میگویم. امیدوارم این رسانهی نوظهور بار امانتی را که خداوند بردوش روشنفکران و عالمان دین نهاده است، به تدبیر وصبوری به بارانداز مقصود برساند. از این که هفتاد سالگی من را تبریک میگویید، متشکرم. نمیدانم خجل یا خوشدل باشم. به تعبیر سعدی:. هم شادمانم هم خجل، هم تازه رو هم تنگ دل. کاز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را. ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۳ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بازخوانی مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با عبدالکریم سروش. عبدالکریم سروش زیتون – طاها پارسا: روشنفکران دینی، به صورت سنتی و شریعتی کلمه دیندار نیستند؛ این را خود آنان نیز کتمان نمیکنند …روشنفکری دینی در ایران، از یک سو کتاب و سنت را مرجع و حجت خود میشمارد و از سوی دیگر به قرآن و پیامبر نگاه انتقادی دارد. به مبانی اعتقادی و حجیت مبانی معرفت شناسی خود نیز نمیپردازد …جمعی، رویکرد روشنفکران دینی به قرآن و پیامبر را، خلاف آیین اسلام میدانند و مسلمانی آنان را بر نمیتابند. گروهی نیز، رجوع مدام روشنفکران دینی به کتاب و سنت را، در تضاد با آداب روشنفکری دانسته و عقلانیت آنان را مورد تردید قرار میدهند. ناقدان سوم اشکال را در مبانی معرفت شناسی آنان میجویند …روشنفکری دینی، در مواجهه با گروه اول مراجعه مستمر به کتاب و سنت را معیار و نشانهی دینداری خود میداند و در مجادله با گروه دوم، نقد قرآن و پیامبر را دلیل تکیهاش بر عقلانیت و نشانهی روشنفکری میخواند. جویندگان حجیت مبانی معرفت شناسی خود را نیز به متکلمان و روحانیان ارجاع میدهد، که آن را وظیفهی خود نمیداند و خود بنا ندارد این مسئله را با همگان درمیان بگذارد …هفتادسالگی عبدالکریم سروش و تولد سایت زیتون، بها ...
School of Aufklärung ۱۴:۲۰ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ ؛..:. 🔹تعریف درست روشنفکری دینی. ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر
School of Aufklärung ۱۳:۳۸ ۱۳۹۷/۰۸/۲۵ بنام خداوند روشنفکران دیندار، روشنفکرند چون به عقل مستقل از وحی باور دارند و از آن تغذیه میکنند و چراغ خرد در دست برای یافتن حقیقت و سوختن ظلمت روان اند. و دینداراند چون ایمان محققانه شان نه بر تقلید بنا شده است نه بر تعبد نه بر ارث نه بر جبر، نه بر هوس نه بر عادت، نه بر ترس و نه بر طمع. بل از دل سنجشی عقلانی یا تجربه یی روحانی برآمده است و مستمرا تطهیر و تکمیل میشود. روشنفکری دینی یک هویت سیال است چرا که خردورزی و حقیقت جویی و خرافه سوزی جز با سیلان همراه نیست. روحانی ندارد چرا که هر کس در آن مدرسه، روحانی خویشتن است. خانقاهی است بی شیخ که شیخانی بی خانقاه در آن ساکن اند. مقولاتی چون ارتداد، بدعت، کافر، مومن … در آن راه ندارد چرا که این مقولات تابع قدرت سیاسی و دینی موجود است. متعلق به هویت جمعی دینداران معیشت اندیش است که دینداریشان جبری، علتی، ارثی، معیشتی، هویتی، تعبدی و تقلیدی است. مدرسه روشنفکری دینی که هر روز در آن صد طوفان نوح و طغیان روح رخ میدهد و گردشگاه گردشهای عنیف فکری است کجا میتواند به نام کفر و بدعت راه سیلان را بر خود ببندد و از ویرانی بهراسد؟ ...