دو سمینار دیگر را هم در ماه نوامبر و دسامبر شرکت کردم

دو سمینار دیگر را هم در ماه نوامبر و دسامبر شرکت کردم .. یکی سمینار ی تحت عنوان “اسلام و رفرم” در آنجا دوستان دیگر ما آقای کدیور، آقای دکتر محمود صدری و دکتر علی میر سپاسی شرکت داشتند. من آنجا در باب اینکه اساسا برای چه رفرم می کنیم و در چه مقولاتی رفرم می کنیم، سخن گفتم . سخن من این بود که ما هم در فقه، هم در اخلاق ، هم در کلام و هم در قصه ی هویت اسلامی باید رفرم انجام بدهیم و در مورد هر یک از اینها نکاتی را به سمع مستمعان رساندم ، که اکنون اینجا تطویل نمی دهم.

سمیناردیگری که شرکت کردم، سمینار دو روزه ای در دانشگاه ییل بود تحت عنوان “غزالی”. برای من بسیار ابتهاج آور بود که در این سمینار شرکت کنم و می دیدم که از اقصای جهان، دانشمندان جوان و غیر جوانی شرکت کرده اند و همه بر سر سفره ی غزالی، این دانشمند ایرانی نشسته اند. با کمال تاسف هیچ محقق ایرانی در این جمع حضور نداشت. بنده هم که خود را غزالی شناس محسوب نمی کنم . اما به هر حال آشنایی دارم و دوست دارم که در مباحث مربوط به غزالی شرکت کنم .

در این سمینار، رئیس یکی از میزگرد ها بودم. نکاتی که سالهای سال در باب غزالی مطرح بود اکنون مورد تجدید نظرواقع می شد؛ این را هم عرض بکنم که در این سمینار تلاشی می رفت، برای آنکه گفته شود که غزالی در عالم اسلام همپایه ابن سیناست یا اختلافی که قبلا گمان می رفت بین ابن سینا و غزالی باشد، چندان هم بزرگ نیست. البته من آراءخودم را در آنجا مطرح کردم و به گمان من پاره ای از این نکات مبالغه آمیز بود که جای نقد داشت .

دو سمینار دیگر که تقریبا موضوع واحدی داشتند یکی در آمریکا برگزار شد، دیگری در لندن .من در هر دو ی آنها شرکت داشتم . در لندن شرکت حضوری بود، اما در سمینار آمریکا سخن خود را به طریق پیام تصویری مطرح کردم . این دو سمینار در باب روحانیت بود و سخنرانی من در بابِ نسبت میان روحانیان و روشنفکران بود . من انتقادهایی را به هر دو گروه وارد کردم و خصوصاً نسبت به روشنفکرانِ سکولار که روحانیان را به چیزی نمی گیرند و آراءشان را نمی خوانند و با جهان روحانیت و دین و معنویت آنچنان که باید آشنا نیستند. گاهی سخنانی می گویند که یا بی خبرانه و نا آگاهانه است یا تند و ناموقرانه، که هیچ کدام اینها برای گره گشایی سودمند نیست . روشنفکران سکولارگریزی وگزیری ندارندجزاینکه دین را هویّتا ومعرفتاجدی بگیرند و نپندارند که چون خودشان فکر می کنند، دین خرافه است، پس ارزشی برای تحقیق یا محلی ازاعراب ندارد. البته در مورد روحانیان هم نقد هایی را که قبلاً در نوشته های خود آورده بودم مطرح کردم.

ماه های پایانی سال به تدریس در دانشگاه شیکاگو گذشت.آنجا در مدرسه الاهیات درسی میدادم برای دانشجویان دوره دکتری تحت عنوان «دین وروشنفکری درایران مدرن دانشجویان آمریکایی خوبی داشتم.بعضیشان بر فارسی تسلط خوبی داشتند.حتی یکی‌شان اشعار عربی ابن فارض رااز حفظ میخواند!

آثار علامه طباطبایی ومطهری وبازرگان وشریعتی وآل احمد وخمینی وسروش را میخواندیم ومتونی چون تنبیه الامه وتنزیه المله را بحث میکردیم.

تدریس شیکاگو که بپایان رسید به لندن پرواز کردم.

آخرین سمیناری که در آن شرکت کردم سمینار دوسالانه “یادبود پوپر” بود که در دانشگاه ال اس ای لندن بر گزار شد . ازوقتی که پوپر درگذشته ،۱۹۹۴، در آنجا هر دو سال یکبار به یاد او سمینار بزرگی برگزار می کنند و سخنرانی را دعوت می نمایند . قرعه فال برای امسال به نام من خورده بود و موضوع خطابه من این بود:عقلانیت نقادانه ودین وسیاست درایران معاصر.

سخن را با ذکر مختصری از وضع تدریس فلسفه در دانشگاه‌های ایران آغاز کردم وبدوران پس از انقلاب رسیدم.از آشنایی ایرانیان با پوپر گفتم واز ترجمه کتاب‌های او به فارسی، پیش وپس از انقلاب.

از فلسفه علم گفتم که تا پیش از انقلاب مطلقاً خبری از آن نبود وفقط پس از انقلاب سرو کله‌اش پیدا شد.

از دین ورزی نقادانه گفتم واز سیاست ورزی نقادانه که اکنون سکه رایج شده اند. وآوردم توصیه آقای خاتمی به اعضای کابینه اش را که پوپر بخوانند وسخن رهبری به دانشجویان را که پوپر نخوانند!

گفتم که چپ نمایان ما برای دفع باران خواستار تغییر قوانین طبیعت هستند ولی اصلاح طلبان، به توصیه پوپر ،فقط چتر بر میدارند وعزم ساختن بهشت برروی زمین هم ندارند وکسی را که در سیاست وعده زیاد بدهد شارلاتان میدانند ودموکراسی را با امکان عزل حاکمان تعریف میکنند نه باامکان نصبشان.

مراسم بعد نه درس بود نه کنفرانس ،بلکه شرکت در جشن های فرخنده نوروزی بود وشادیهای شورانگیز.

سال ۱۳۹۰ چنین به پایان رسید.امیدوارم که محصول کار من مصداق شعر ظریف آن شاعر نباشد که گفت: حاصل تحصیل ما تحصیل حاصل بوده است!!!