چرایی مغفول ماندن محیط زیست.. قسمت دوم: واژگونه نمایی محیط زیست به عنوان یک مسئله خوش خیم

چرایی مغفول ماندن محیط زیست

قسمت دوم : واژگونه نمایی محیط زیست به عنوان یک مسئله خوش خیم

🖋دکتر محمد فاضلی


این مقاله در شماره 31 مجله اندیشه پویا با عنوان «باید خشمگین باشیم: بحران محیط زیست و مسئولیت علوم اجتماعی» منتشر شده است.
@sahatzist
بدخیم خوش‌خیم نمایانده‌شده
محیط زیست در ایران با تقلیل مسأله بدخیم به خوش‌خیم نیز مواجه بوده است. مسائل محیط زیست ذاتا مسائلی بدخیم[2] بوده و هستند اما در ایران به صورت مسائلی خوش‌خیم مطرح شده‌اند. مسأله بدخیم، مسأله‌ای است که اولاً تعریفش مشخص نیست و ثانیاً راهکار حل مسأله بر روی تعریف مسأله اثر دارد. در شرایط عادی مساله طرح شده و جست‌وجوی راهکارهای آن آغاز می‌شود. اما در مسأله بدخیم، بسته به اینکه چه راهکاری برای حل در نظر گرفته شود، خود مسأله عوض خواهد شد. مسأله بدخیم، نقطه پایان حل مسأله یا نقطه توقف ندارد و مثل مسأله ریاضی نیست که بتوان مشخص کرد در چه وضعیتی، مسأله پایان می‌یابد. ارزش‌ها و سلیقه‌ها در مسائل بدخیم خیلی مؤثرند و ماجرا کاملا فنی نیست. در دنیای مسایل بدخیم، اساساً هیچ نسخه از پیش تعیین شده‌ای وجود نداشته و راهکار، از قبل موجود نیست و کنشگران باید در حین پرداختن به مسأله و گفت‌وگو درباره آن، گزینه‌های گوناگون و راهکارها را بسازند. به عبارتی، برای مسائل بدخیم، راه‌حل[3] وجود ندارد، بلکه در این گونه مسائل، رفع مناقشه[4] صورت می‌گیرد.
@sahatzist
برجام نمودی از رفع مناقشه در یک مسأله بدخیم است. راهکار پرونده هسته‌ای را کسی نمی‌دانست. با اطمینان زیادی می‌توان گفت ایران و کشورهای مذاکره‌کننده، یا جواد ظریف و جان کری نمی‌دانستند که در نهایت به متنی 159 صفحه‌ای برای رفع این مناقشه خواهند رسید. این راهکار 159 صفحه‌ای در فرایند گفتگوی ذینفعان ساخته شده است. این راهکار رفع مناقشه نیز ناکامل ولی رضایت‌بخش خوانده شده است. حتی در این لحظه نیز می‌توان ادعا کرد که برجام نقشه‌ای به سوی رفع مناقشه است.
@sahatzist
«مسائل خوش‌خیم» در مقابل «مسائل بدخیم» قرار دارند که برای آن‌ها می‌توان راهکارهایی قطعی ارائه داد. اما خطر، زمانی ایجاد می‌شود که مساله بدخیم به عنوان مساله‌ای خوش‌خیم تعریف شود و راهکارهای قطعی برای آن پیشنهاد گردد. به عبارتی، ماهیت متفاوت و مناقشه‌برانگیز مسأله نادیده گرفته شود. این امر به همان اندازه‌ای خطرناک است که با یک تومور سرطانی بدخیم به مثابه تومور خوش‌خیم برخورد شود. مساله محیط‌زیست که بدخیم است به همین ترتیب ارزیابی شده و عملکرد در قبال آن بر همین اساس صورت گرفته است.
وقتی مسأله بدخیم به صورت خوش‌خیم در نظر گرفته می‌شود، اولین اتفاقی که می‌افتد، آن است که گفتگو به عنوان جزء ضروری بررسی مسأله حذف خواهد شد؛ با مساله به مثابه یک معادله ریاضی برخورد می‌شود که جنس تخصص‌های لازم برای حل آن کم است، و ماهیت اجتماعی مسأله نادیده گرفته می‌شود. به همین دلیل است که در ایران، 40 سال ضرورت گفتگو درباره محیط زیست نادیده گرفته شده و تصمیم‌گیری درباره سدسازی، جایابی کارخانجاتی که شدیداً بر محیط زیست مؤثرند، مسکن مهر تخصیص آب، در رویه‌ای بوروکراتیک انجام شده است. مهم این‌که توسعه مسأله‌ای بدخیم است که تعریف و راهکارهای حل مناقشه درباره آن در فرایند مشارکت و گفت‌وگو ساخته می‌شوند. دو مسأله بدخیم توسعه و محیط زیست در ایران به عنوان مسائلی در حیطه تخصص بوروکراسی و تکنوکراسی طرح شده و سناریوی راهکارهای قطعی و مشخص برای آن‌ها به بروز فاجعه انجامیده است. با تبدیل مساله بدخیم محیط زیست و توسعه به مساله‌ای خوش‌خیم، ذی‌نفعان[5] و متخصصان گوناگون از فرایند گفت‌وگو حذف شده‌اند. حذفی که منفعتش را گروهی اندک بردند و ضررش را اکثریتی از ملت ایران تجربه کرده‌اند.‌
#محمد_فاضلی
@sahatzist

http://s1.upzone.ir/10454/IMG_0542.jpg