آیا گیاه خواری یک فضیلت اخلاقی است؟.. قسمت چهارم: فلسفه در خدمت یا خیانت گوشت خواری؟

آیا گیاه خواری یک فضیلت اخلاقی است؟

قسمت چهارم : فلسفه در خدمت یا خیانت گوشت خواری؟

🖋 آرش نراقی؛ آرش نراقی با نام مستعار احمد نراقی (زاده ۱۳۴۵ در تهران) نویسنده، مترجم، دانشیار کالج موروین است. عمدهٔ فعالیت‌های وی در زمینهٔ فلسفهٔ دین و معرفت‌شناسی است
@sahatzist
منبع : تارنمای صدانت

اکنون می توانیم مهمترین اصولی را باید بر مناسبات انسانها با سایر موجودات زنده حاکم باشد، به قرار زیر برشماریم:

اصل اوّل یا اصل دفاع از خود: انسانها اخلاقاً حق دارند در مقابل تعرض سایر موجودات از خود و سایر انسانها دفاع کنند، حتّی اگر لازمه این دفاع تعرض به منافع اساسی موجود مهاجم باشد. برای مثال، اگر انسانی مورد حمله یک شیر درنده قرار بگیرد، در صورت لزوم حق دارد که برای حفظ جان خود آن شیر را از میان ببرد.
اصل دوّم یا اصل بقا: انسانها اخلاقاً حق دارند برای رفع نیازهای اساسی خود یا انسانهای دیگر در صورت لزوم به منافع اساسی موجودات زنده دیگر تعرض نمایند. برای مثال، انسانها می توانند در صورت لزوم برای نجات از گرسنگی حیوانات دیگر را شکار نمایند. البته باید توجه داشت که “اصل بقا” انسانها را مجاز نمی دارد که برای تأمین نیازهای اساسی خود به هر نحوی که می پسندند با سایر موجودات زنده رفتار کنند. در مواردی که انسانها ناگزیرند برای تأمین نیازهای اساسی خود نیازهای اساسی سایر موجودات زنده را زیر پا نهند، باید کمترین زیان و رنج ممکن را بر ایشان تحمیل نمایند. از سوی دیگر، توجه به این نکته نیز مهم است که “اصل بقا” بر مناسبات میان انسانها قابل اطلاق نیست. یعنی، انسانها حق ندارند برای تأمین نیازهای اساسی خود منافع اساسی انسانهای دیگر را قربانی نمایند.

اصل سوّم یا اصل عدم تناسب: انسانها حق ندارند برای تأمین نیازهای غیراساسی یا تجمّلی خود به منافع اساسی سایر موجودات زنده تعرض نمایند. برای مثال، وقتی که انسانها برای سرگرمی و تفریح به شکار حیوانات یا ماهیگیری می پردازند، در واقع نیازهای اساسی آن حیوانات (یعنی حق حیات آنها) را برای تأمین نیازی غیر اساسی (مثلاً خوش گذرانی) قربانی می کنند، و این امر ناقض اصل سوّم است.
اصل چهارم یا اصل جبران مافات: هرگاه انسانها دست کم یکی از اصول فوق را نقض کنند، جبران زیانهای وارده بر ایشان فرض است.
اصل “دفاع از خود” و نیز “اصل بقا” را در چارچوب اخلاق مبتنی بر “اصل انسان-محوری” هم می توان پذیرفت. مهمترین نقطه تمایز میان اخلاق مبتنی بر “اصل انسان-محوری” و اخلاقی که آن اصل را مردود می داند، “اصل عدم تناسب” است. در چارچوب اخلاقی که مبتنی بر “اصل انسان-محوری” است، رعایت “اصل عدم تناسب” و به تبع آن “اصل جبران مافات” بر انسانها فرض نیست. بنابراین،”اصل عدم تناسب” را باید مهمترین پیامد اخلاقی نفی “اصل انسان-محوری” و مهمترین رکن تجدید نظر در نوع رابطه انسانها با سایر موجودات زنده دانست.
پذیرش “اصل عدم تناسب” به تحوّلی بنیادین در نحوه زندگی و نوع رابطه ما با سایر موجودات زنده می انجامد. یکی از مهمترین پیامدهای اخلاقی پذیرش این اصل، ضرورت تغییر در رژیم غذایی ماست. خصوصاً به نظر می رسد که بر مبنای “اصل عدم تناسب” لاجرم باید رژیم غذایی گوشتخوارانه را اخلاقاً ناروا دانست. برای تحکیم این مدعا می توان به قرار زیر استدلال کرد:
۱- مطابق “اصل عدم تناسب”، اگر مصرف گوشت از جمله نیازهای اساسی انسانها نباشد، آنگاه مصرف گوشت اخلاقاً ناروا خواهد بود و انسانها اخلاقاً حق ندارند حیوانات را برای تأمین نیازهای غذایی خود بکشند.
۲- مصرف گوشت از جمله نیازهای اساسی انسانها نیست.
بنابراین،
۳- مصرف گوشت اخلاقاً نارواست، و انسانها اخلاقاً حق ندارند حیوانات را برای تأمین نیازهای غذایی خود بکشند.

این استدلال صورتاً معتبر است. بنابراین، صدق نتیجه آن در گرو صدق مقدمات آن است. گزاره ۱ مستقیماً از “اصل عدم تناسب” نتیجه می شود. انسانها با کشتن حیوانات اساسی ترین مصلحت آنها (یعنی حق حیات شان) را منتفی می کنند، و مطابق “اصل عدم تناسب” این کار فقط در صورتی اخلاقاًً مجاز است که انسانها آن را برای تأمین یکی از نیازهای اساسی خود انجام دهند. بنابراین، اگر “اصل عدم تناسب” را بپذیریم، ناگزیر باید گزاره ۱ را صادق بدانیم. اما داوری درباره گزاره ۲ در قلمرو صلاحیت کارشناسان علم تغذیه است. حقیقت این است که امروزه غالب کارشناسان علم تغذیه معتقدند که گزاره ۲ صادق است، یعنی تأمین مواد ضروری برای سلامت بدن انسان بدون خوردن گوشت نیز کاملاً ممکن است، مشروط بر آنکه فرد رژیم غذایی جایگزین را با دقت کافی اختیار کند. خصوصاً امروزه صن