نظریات پساتوسعه چگونه به نقد تخریب منابع طبیعی می‌پردازند. قسمت اول:

نظریات پساتوسعه چگونه به نقد تخریب منابع طبیعی می پردازند
قسمت اول:
🖋شهروز فروتن كیا- عضو کارگروه منابع ملی
@sahatzist
توسعه به معنای فرایندی است که طی آن قابلیت ها یا توانایی های بالقوه یک شیء یا موجود زنده تحقق یافته و آن شیء یا موجود زنده به حالت طبیعی و کامل خود در می آید. بین سالهای 1759 و 1859 بود که معنای توسعه از دگرگونی به سوی حالتی مناسب، به دگرگونی به سوی حالتی کاملتر، تغییر یافت. انتقال این استعاره زیست شناختی به حوزه اجتماعی در ربع آخر قرن 18 رخ داد. یوستوس موزر، بنیانگذار محافظه کار تاریخ اجتماعی، از سال 1768 واژه توسعه را برای اشاره به فرایند تحول تدریجی جامعه، بکار برد. در حوالی سال 1800، فعل توسعه یافتن به فعلی انعکاسی تبدیل شد و مفهوم «خودتوسعه یابندگی» رواج یافت. مفهومی که برآمده از برداشت هگل از تاریخ و داروین از تکامل تدریجی بود و با صبغه علمی آثار مارکس تقویت می شد. وقتی این مفهوم به زبان عمومی راه پیدا کرد، قدرت استعماری زیادی یافت و خیلی زود مورد استفاده سیاستمدارن قرار گرفت.
@sahatzist
دیدگاه های وابستگی و نظام جهانی، که نظریه های غالب توسعه در اواخر دهه 1960 تا اواخر دهه 1970 بودند با دیدی ساختار گرایانه، حلقه های روابط اقتصادی کلان میان کشورها را مبنای تحلیل توسعه و توسعه نیافتگی قرار داده بودند. اما جریان نوسازی و توسعه در کشورهای جهان سوم در دهه های اخیر با مسائل و دشواریهای فراوانی همراه شد که به نظر می رسید علت اصلی آن جنبه تقلیدی بودن سیاستها و سیاستگذاریها و پیروی کورکورانه، سطحی و غیر انتقادی از آن باشد. در نتیجه چنین سیاستها و برنامه هایی، در عمل نه تنها توسعه و ترقّی موعود و مورد انتظار، تحقق نیافت، بلکه عقب ماندگی و وابستگی، تشدید شده و تعمیق یافت.
@sahatzist
نظریات پساتوسعه از چه می گویند؟
نظریه ما بعد توسعه که همچنین پساتوسعه یا ضد توسعه نیز از لحاظ مفهومی نامیده می شود روند شکل گیری و نقد نظریات توسعه را مد نظر داشته و نقد برتری ماندگار نظریات توسعه را در دستور کار خود قرار داد و تقدم وتفوّق شمالی- غربی به بقیه جهان را در بطن خود جای داده است. پسا توسعه با طرد کامل توسعه نضج گرفت - بخصوص در دهه 1980 - و در مجله توسعه با عنوان «بذری برای تغییر » و در میان متفکرانی از آمریکای لاتین (استوا، اسکوبار)؛ هند (ناندی، رهنما، ویشاناتان، شیوا، آلوارس)؛ مالزی؛ فرانسه (لاتوچه، واچون)؛ سوئیس (ریست)؛ آلمان (ساچه)؛ و انگلستان (سی براک) خود را برجسته ساخت. پسا توسعه به طور بسیار دقیقی نارضایتی خود را از مفهوم و عمل «توسعه» نشان داد، اما این نارضایتی به معنای جست و جو برای یافتن نسخه جدیدی از توسعه نیست بلکه به معنای رد کل توسعه و درخواست برای جایگزینی برای آن، می باشد.
@sahatzist
گفتمان پسا توسعه در مسائلی از قبیل نقد مدرنیته غربی، روشنگری و پیشرفت علمی-تکنیکی با بسیاری از دیدگاه های دیگر از قبیل تئوری انتقادی، پساساختارگرایی و جنبش های اکولوژیکی همانندی دارد. برای نمونه نظریه های پسامدرن انواع نظریه های معتقد به پیشرفت تاریخی را که جهت پیشرفت را یا به سمت سطوح بالاتری از تمدن بشری و یا باور به رهایی انسان، می دانستند- به چالش جدی کشیدند. نظریات پسامدرن با اعلام پایان و مرگ بسیاری از مفاهیم، گفتمانهای پیشرفت در قالب روایتهای کلان و فراروایت ها را به چالش کشیده اند.
@sahatzist
به بیان دیگر مجموعه ایده های انتقادی به پارادایمهای توسعه و ضدتوسعه یا دیدگاههای مؤید شکست نظریات نوسازی و وابستگی در زیرمجموعه پارادایم پساتوسعه مطرح شدند و در واقع پساتوسعه منتج از انتقادهای مختلف بر توسعه بوده است که بیش از هر چیز ریشه در فرهنگ، طبیعت و ریشه در انسان دارد. مکتب پساتوسعه ادعا می کند که زمان آن فرارسیده است تا در مورد جایگزین های خود توسعه و نیز راههای متفاوت جهت رسیدن به توسعه در جهان سوم بیاندیشیم. به جای تعقیب رشد اقتصادی، صنعتی شدن و نوسازی، پسا توسعه برآنست که ایده آل های توسعه فریبنده بوده و ما را وادار می دارد که اینک به ورای عصر توسعه در دهه های پس از جنگ جهانی دوم، بنگریم.
@sahatzist
ساحت زیست
#شهروز_فروتن_کیا
#توسعه