پیدایش دوباره یک کلیشه. میان فمینیسم و محیط زیست گرایی (اکولوژی) پیوندی «طبیعی» هست؟

پیدایش دوباره یک کلیشه
@sahatzist
آیا میان فمینیسم و محیط زیست گرایی (اکولوژی) پیوندی «طبیعی» هست؟

قسمت اول: سقط جنین در خدمت اکوفمنیسم

منبع: لوموند دیپلماتیک

نویسنده : Janet Biehl جنت بیل :فعال محیط زیست گرایی اجتماعی، برلینگتون (ورماونت، ایالات متحده آمریکا). نویسنده کتاب طرحی نو در سیاست ورزی اکوفمینیستJanet Biehl, Rethinking Eco-feminist politics, South End Press, Cambridge (Massachusetts), 1991
@sahatzist
افزایش موارد زایش در منزل، ستایش تغذیه نوزاد با شیر مادر... در چند سال اخیر برآمدن اکولوژی نگرش حاکم بر وظایف مادرانه را دگرگون کرده است. از به پرسش گرفتن افراط در مداخلات پزشکی یا لابیهای صنعتی که بگذریم، گاه شاهد آنیم که ایده مورد مناقشه «ذات زنانه» روی می نماید.
@sahatzist
برگردان: Vida AMIRMOKRI ويدا اميرمکري

آیا زنان از مردان «سبز» ترند؟ آیا رابطه‌ ویژه ای با طبیعت یا دیدگاهی ممتاز درباره مشکلات زیست محیطی دارند؟ در چند دهه اخیر زنانی که خود را فمینیست می‌خوانند به این پرسش پاسخ مثبت داده اند.
این موضع گیری در‌واقع به زمان پیدایش جنبش اکولوژیست باز می گردد. در سال ۱۹۶۸ پل ارلیش در کتابش بمب جمعیت برآورد کرد که افزایش بی رویه جمعیت جهان را به نابودی خواهد کشاند. او افزود که بهترین کاری که می ‌توان برای کره زمین انجام داد سرباز زدن از تولید مثل است. چند سال بعد، یک فمینیست رادیکال فرانسوی به نام فرانسواز دوبون بر این نکته انگشت گذاشت که نیمی از مردم توانایی چنین گزینشی را ندارند: زنان کنترل باروری خود را در دست ندارند. آنچه او « نظام نرینه» می نامید زنان را پابرهنه، آبستن و زاینده می خواست.
@sahatzist
اما دوبون می‌گفت که زنان می ‌توانند و باید با مطالبه آزادی در تولید مثل –دسترسی آسان به سقط جنین و وسایل پیشگیری از بارداری – واکنش نشان دهند. بدین گونه زنان هم آزاد می‌شدند و هم جهان را از افزایش بی رویه جمعیت نجات می دادند. او نوشت «نخستین پیوند میان محیط اکولوژی و آزادی زنان در این تجلی می‌یابد که زنان اختیار شمار جمعیت را باز پس گیرند، و تسلط دوباره بر تن خویش نیز تعریفی جز این ندارد » او در کتابش یا فمینیسم یا مرگ که در سال ۱۹۷۴ چاپ شد این ایده را « اکوفمینیسم» نامید.
@sahatzist
مدافعان آمریکایی محیط زیست سخن او را اقتباس کردند، ولی بدان معنایی متفاوت بخشیدند. آنان به یاد آوردند که نویسنده کتاب بهار خاموش که در سال ۱۹۶۲ الهام بخش جنبش اکولوژیست شد زنی بود به نام ریچل کارسون. آنان همچنین یادآور شدند که اکنون دیگر زنانی چون لویس گیبز در لاو کانال در ایالت نیویورک، رهبری تظاهرات اعتراضی بر ضد نیروگاههای هسته ای یا زباله های سمی را به عهده گرفته‌اند. زنی به نام دانلا میدوز، یکی از نویسندگان گزارش معتبر چاپ شده در سال ۱۹۷۲ موسوم به مرزهای رشد اقتصادی؟ بود. پترا کلی یکی از شخصیتهای برجسته سبزهای آلمان بود. در انگلستان گروهی به نام زنان حامی زندگی در زمین در اعتراض به استقرار موشکهای کروز سازمان ناتو یک «کمپ صلح» در محل پایگاه هوایی گرینهام کامن بر پا کرد.
@sahatzist
بسیاری از زنانی که در این فعالیتها شرکت می‌کردند خود را اکوفمینیست می‌خواندند؛ اما این عنوان ربطی به مبارزه برای آزادی در تولید مثل نداشت. کم کم به نظر برخی آمد که رابطه‌ ای ویژه میان زنان و طبیعت وجود دارد. این رابطه حتا در زبان نیز تجلی می یافت: واژه‌های «طبیعت» و «زمین» مؤنث اند، جنگلها «بکر» اند، طبیعت «مادر» ماست که «فرزانه ترین» است. زنان می‌توانند افسون گرانی «وحشی» باشند. دشنامی که صورت خوش آمدگویی به خود گرفت.
@sahatzist
بر عکس، نیروهایی که می کوشیدند «طبیعت را رام نمایند» و «به زمین تجاوز کنند» از آن دانش، فن آوری و عقلانیت بودند: این‌ها همه پروژه هایی مردانه اند. چند هزار سال پیش ارسطو عقلانیت را مردانه دانست، او گمان می‌کرد که زنان کمتر مستعد اندیشه ورزی اند و به همین سبب انسانیت شان کمتر است. به مدت دو هزار سال پس از او، فرهنگ اروپایی زنان را معلول ذهنی تلقی کرده بود و به پیروی از اصول مندرج در سفر پیدایش کوشیده بود در زمین چیرگی یابد. سپس روشنگری، که آن هم پروژه ای مردانه بود، با استفاده از دانش و فن آوری و کارخانه ها راههای تازه‌ای برای غارت طبیعت یافت